نمایش موارد بر اساس برچسب: هما گویا

هما گویا (سی و یک نما)- چهارشنبه اما نه 19 اردیبهشت در آخرین سانس نمایش فیلم، به سالن "متروپل" مجتمع سینمائی کورش آمده ام. بیشتر صندلی های سالن پرشده و در این وانفسای گیشه سینماها جای خوشحالی دارد. دوست ندارم تقویم را ورق بزنم. دوست ندارم فکر کنم که جلیلوند با چه نگاهی این تاریخ و این عنوان را انتخاب کرده است. آمده ام که یک فیلم را ببینم که شنیده ام به دیدنش می ارزد. بیشتر صندلی های سالن پر است و در این وانفسای گیشه سینماها و دادن آمارهای غلط، استقبال از فیلمی که یکی از اصلی ترین ارکان جلب مخاطب عام یعنی سرگرمی و تفریح را ندارد برایم خوشحال کننده است. فیلمی که اشکت را در نمی آورد اما فکرت را به شدت مشغول می کند و رگ غیرتت را به جوش می آورد.خوشحالم چرا که بعد از مدت ها فیلمی می بینیم که ذهنم را به عنوان یک انسان درگیر می کند. فیلمی که قصه گو نیست اما روایت می کند ، پیچیده نیست اما به پیچیده ترین شکل تو را به چالش می کشد، روایتش خطی نیست اما از این شاخه به آن شاخه نمی پرد، شروع و پایان دارد و با صفت جعلی "پایان باز" قیچی نمی شود.

منتشرشده در سینمای ایران

هما گویا (سی و یک نما)- اوج این پیشنهادها در دهه 80 و بیشتر دامنگیر بازیگران زن تلویزیونی بود. البته قبل و بعد از این دوران هم بوده و همچنان هم هست. اتفاقی که در دوران پیش از انقلاب شاید عادی می نمود اما پس از انقلاب و در رسانه ملی  جمهوری اسلامی چیزی نیست که بشود به راحتی از آن گذشت. البته نه اینکه ندانیم حرکت این بازیگر ناآشنا بهانه ای برای جلب توجه بوده اما ای کاش مسئولان و مدیران پاسخگو باشند که امنیت شغلی و شرافتی زنان بازیگربه عهده کیست؟ چرا نباید به این مهم که یقینا خط قرمزی مهمتر از چند تار موست رسیدگی شود.

منتشرشده در سینمای ایران
هما گویا(سی و یک نما) –با شروع سری جدید برنامه هفت به سردبیری استاد مسلم بازی "مار و پله"، در بلاتکلیفی مانده بودیم که این کارگردان – سیاستمدار زیرک  چه فکری در سر دارد! برنامه اش مسلما از دو سری قبلی منسجم تر،قوی ترو از آنجا که زنده هم نبود، خوش ساخت تر به نظر می رسید . اما یکی به نعل میزد و یکی به میخ. آنها که نه موافق او بودند و نه مخالف او (مثل ما)، در میان تردید بین تناقض گوئی های برنامه او مانده بودیم تا که امشب در یک دکور نیمه کاره ، تقریبا تکلیفمان یکسره شد.
منتشرشده در تلویزیون

هما گویا (سی و یک نما)- قیصر امین پور برای من شاعری است که شعرهایش و نوشته هایش را می فهمیدم، فقط با یک بار خواندن و بی مکس و روان. ساده شعر می گفت و ساده تر می نوشت. شیفته ی تشبیهاتش بودم. شعر او را میشد برای هر قشری خواند، نوشته هایش سواد ادبی چندانی نمی خواست. او یک شاعر و نویسنده مردمی بود که مجبور نبودی برای ابراز فرهیختگی بی آنکه از کلام و قلمش لذت ببری، تحسینش کنی. من با شعرهای او زندگی کردم و از او یاد گرفتم بی بال پریدن را.

منتشرشده در تلویزیون
چهارشنبه, 22 مهر 1394 15:40

عناوینی را که بی بها فروختیم...

هما گویا (سی و یک نما)- سال 84 بود. روزنامه شرق... جردن، خیابان گلشن...، من به دعوت "احمد غلامی" برای اولین بار به آنجا رفته بودم. به دفتر کوچک احمد غلامی که آن زمان دبیر فرهنگی شرق بود و حالا سردبیر همین روزنامه اما با همکارانی دیگر...

منتشرشده در گوناگون

هما گویا (سی و یک نما) - به سالها قبل بر می گردم. جلسه نقد رمان "سهم من" نوشته پرینوش صنیعی و اصرارم برای اینکه چرا این قصه به تصویر کشیده نمی شود . کتاب بعدی او "پدر آن دیگری" را هم با اشتیاق خواندم و لذت بردم گرچه مثل سهم من، از جمله کتاب های ماندگاردر ذهن  من نشد اما باز هم به نظرم بستر خوبی برای قاب نگاه بود. اشاره اش به یک درد پنهان جامعه که پرداختن به آن حتما می تواند تاثیرگزار باشد و چه خوب که "یدالله صمدی " آن را ساخته که متعلق به "سینمای آن دیگری نیست".

منتشرشده در سینمای ایران
سه شنبه, 07 مهر 1394 18:39

خداحافظ "متولد ماه مهر...

هما گویا (سی و یک نما) –این روزها مرگ پی در پی هنرمندان موجب شده که هر چند روز یک بار تیتراول رسانه ها شبیه هم باشد. تیتر های شبیه هم ، استعاره های شبیه به هم و تعریف های شبیه به هم.برای رضایت شما عزیزان تصمیم گرفته شد تا قالب و گرافیک سایت سی و یک نما را بهتر کنیم و من به همین بهانه سه روز را به همکارانم استراحت دادم و خودم هم به سفر رفتم. شرط کردم به دور از فضای مجازی چشم و گوشم را به روی اخبار ببندم. اما آمدم و با خبری شوکه شدم.کسی که با من دو وجه اشتراک داشت، کسی که هم نام من "هما" بود و مثل من متولد ماه مهر،از دنیا رفته.هما روستا پرنده ی کوچک خوشبختی مسافرانی بود که از کرخه تا راین را با عشق طی می کردند.  .

22222

 

مدتها بود که می دانستم بیمار است اما باور نمی کردم در همان روزی که هفت دهه پیش به دنیا آمده بود از دنیا برود.چه جالب که احساس همه به او شبیه هم است . چه جالب که همه مثل من با طنین صدای متفاوتش مسحور می شدند. درست مثل "حمید سمندریان" که به نظرم شکار همین صدا شد دلش.
پدر هما روستا از سران حزب توده زمان شاهنشاهی بود که زمانی هم کسانی بودند که می خواستند با ارتباط دادن این نسبت فامیلی ،جلوی فعالیت دخترش را بگیرند اما هما آمد ، با شجاعت به ایران آمد،زبان مادریش را تکمیل کرد و همین جا ماندو هنرنمائی کرد، تقریبا تا آخرین نفس.
حالا هم که برای مداوا قسمت این بود که در خارج از وطن با زندگی بدرود کند قرار است به زودی (احتمالا تا آخر هفته) دوباره به ایران برگردد و در وطن بیارامد.
جز افسوس حرفی برای گفتن نیست مرور تصویر سکانس هائی از هنر او.

 

هما روستا

 

هما گویا

منتشرشده در سینمای ایران

هما گویا (سی و یک نما) – دنبال جایگزین فارسی برای اصطلاحی ترکیبی از زبان بیگانه می گردیم. اصطلاحی تخصصی به نام "استندآپ کمدی".فکر می کنم اگر تعبیر درستی از معنای آن داشتیم حتما پیدا کردن معادل فارسی آن خیلی راحت تر می شد و حالا که با اصل این نوع کمدی بیگانه هستیم، خیلی مهم نیست که از همان واژه گان بیگانه هم وام بگیریم. این نوع اجرای کمدی را استندآپ کمدی می گویند چرا که کمدین باید بتواند به جز طنز کلامی از طنز موقعیت هم استفاده کند، حرکت داشته و اکتیو باشد و علاوه بر آن ریتم تند حرکات و کلمات بتوانند تاثیر بیشتری روی مخاطب بگذارند و پیام خاصی هم داشته باشند تا آنجا که سخت تین انتقادها را می توان در همین نوع اجرا یافت..این اصطلاح دو پهلو از طرفی هم می تواند تعبیر تکیه کلام مسعود فراستی به معنای "سرپا" و محکم باشد که نشان می دهد که از جدی ترین ، فاخر ترین و انتقادی ترین نوع کمدی است.

منتشرشده در تلویزیون

هما گویا (سی و یک نما)- خیلی سخت است وقتی بدانی چندماهی یک گروه به مدیریت "همایون اسعدیان" و "مازیار میری"تلاش کردند تا هفدهمین جشن خانه سینما را به بهترین نحو برگزار کنند اما به جای خسته نباشید مجبور باشی این مراسم را به نقد بکشی اما  یقین اینکه یک نقد دوستانه و دلسوزانه سازنده تر از تعریف های غیر واقعی است.

منتشرشده در سینمای ایران

هما گویا (سی و یک نما)- فریدون جیرانی بازی گرفتن از بازیگر را خوب بلد است (البته بازیگران حرفه ای و نه جوانان عزیز و عاشق این هنردر موسسه ی "چند میگیری بازیگرم کنی"!!) و از طرفی باید اعتراف کنیم که مشکل است از این اکیپ بازیگری، بازی بد گرفتن. بازیگران حرفه ای تعبیر وارونه، همه خوب و مسلط هستند اما، در میان ضعف شخصیت پردازی و متن دم دستی، دست و پا می زنند.

 

منتشرشده در تلویزیون
صفحه28 از37