نمایش موارد بر اساس برچسب: هما گویا

هما گویا/ سی و یک نما_ اولین فیلمسازی که برای داوری سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر انتخاب شد " اصغر فرهادی" بود. این انتخاب نشان از هوشمندی "ابراهیم داروغه زاده" است و نپذیرفتن اصغر فرهادی نشان از هوشیاری وی، که پایان‌های باز را دوست دارد و با همین نگرشش پدر فیلم‌های دنباله روی خود را با" پایان های خیلی باز" درآورده است.

منتشرشده در سینمای ایران

هما گویا/سی و یک نما - سال ۱۹۷۳ بود و اولین فیلم از سه گانه فورد کاپولا که بهترین آنهاست"پدرخوانده" با درخشش "مارلون براندو" ست کهمارلون براندو به اعتراض در مراسم اسکارآن سال ، حاضر نشد گرچه هم خود و هم همه می دانستند که اسکار بهترین بازیگر مرد در دستان کسی جز او آرام نخواهد گرفت.

براندو نه کارگردان بود و نه تهیه کننده و هیچ نقشی در حضور فیلم" پدرخوانده" در اسکار نداشت و بدیهی است که چارچوب آکادمی اسکار هم تعریفی برای حضور یا عدم حضور فیلم ها توسط یک بازیگر را تعریف نکرده است و مارلون براندو صرفا یک مهمان برای یک رقابت بی رقیب بود.
او تنها کاری که می توانست به عنوان اعتراض به وضعیت زندگی نیاکانش یعنی بومیان سرخ پوست امریکایی داشته باشد، عدم حضورش در مراسم بود و امتناع از گرفتن جایزه که با ظرافت حضور یک زن سرخپوست و خواندن بیانیه و متنی روی استیج به اوج رسید و در تاریخ اسکار هم ماندگار شد
امشب و در مراسم اختتامیه، این حرکت مارلون براندو، الگویی شد تا یکی از بهترین های تئاتر ایران که حالا نشان داده در سینما هم حرف های خوبی برای گفتن دارد، به اشتباه از آن وام بگیرد.
در توجیح این نظر باید گفت:
اولا مارلون براندو، سه نسل قبلش سرخپوست بوده و حالا در فیلمی بازی کرده که مهاجران ایتالیایی با تجارت مواد مخدر و گروه های مافیایی تمام سرزمینشان را از هر لحاظ تحت سلطه گرفتند، کشوری که خاک و بوم سرخ پوستانی است که حق شهروندی ندارند.

این ها همه فاکتورهایی است که حرکت مارلون براندو را تاریخ ساز می کند.

"همایون غنی زاده" این جایگاه را داشت که بعد از کاندید شدن به عنوان اعتراض فیلمش را از رقابت خارج کند و شانس را به رقبایی بدهد که سزاوار بودند و امسال رقابت ها بسیار تنگاتنگ بود .

نکته بعدی اینکه فیلم فانتزی، سانتیمانتال و البته تحسین شده " مسخره باز" همایون غنی زاده با مهاجران افغانستانی( که چقدر خوب است که بعد از این همه سال همریستی، تسهیلاتی در زمینه لا اقل تحصیلی و درمان داشته باشند ) کدام وجه اشتراکی داشت که بتوان به جز کلافه گی، تعببر دیگری از آن داشته باشیم.
چه شد که همایون غنی زاده تئاتری، این حرکت را در خانه ی اصلی خودشان به چالش نکشید؟
اینجا نهاد و گزاره با هم نمی خواند و
بر عکس سرخ پوستان آمریکا، این افغانستانی ها هستند که در ایران میهمانند و اگر این اتفاق توسط "برادران محمودی" می افتاد و مثلا زمان تحسین فیلم "چند متر مکعب عشق" ، شاید به دلمان می نشست اما این کف زدن ها و احسنت گفتن ها در حال حاضر صرفا یک واکنش آنی و برگرفته از دغدغه های این روزهای ماست که به قول همان جوان برازنده افغانستانی، صاحبخانه هم درتامین حقوق شهروندانش به مشکل بر خورده.
واقعا در کشتی نشستن و با ناخدا جنگیدن چه مفهومی دارد؟ معترضید، شرکت نکنيد وگرنه این ری اکشن مثل یک فیلم بد ساخت، از قاب میزند.بیرون کادر و خارج از قاب.
هر چه فکر می کنم قانع نمی شوم که این حرکات چه مفهومی داشت؟
سودای سیمرغ با کدام سودا عجین شده بود که طبعمان را سودایی کرده بود؟

منتشرشده در سینمای ایران

سی و یک نما* _ از ابتدا قرار بر این بود که سردبیر و هر کدام از دبیران تحریریه‌ی سی و یک‌ نما در پایانِ سی و هفتمین جشنواره‌ی فیلم فجر، یک فیلم را به عنوانِ بهترین فیلم از نگاه خود معرفی کنند. وقتی در نهایت همه به یک فیلم و یک نام رسیدیم تصمیم گرفتیم مجموعه‌ای از نگاه‌ها و نظراتِ تحریریه‌ی سی و یک نما را در قالب یک مطلبِ واحد بر روی خروجی سایت قرار دهیم.

منتشرشده در سینمای ایران

هما گویا/سی و یک نما – استاد! سلام عرض کردم. آقای مسعود خان فراستی، ساز مخالف نقد سینمای ایران که این روزها در برنامه ی «هفت» اصلا نمی شناسمت.خیلی ها مخالفت بودند و هستند، اما من جزوشان نبودم و حالا هستم. برای من قابل احترام بودی چون شهامت این را داشتی که از عقیده ات دفاع کنی که این روزها، حتی نقد نوشتن با شهامت هم "شهامت" می خواد. در گوشی بگم که من هم این شهامت رو دارم وپای عواقبش بوده و هستم.

منتشرشده در سینمای ایران

هما گویا/سی و یک نما – یکی از اتفاق‌هایی که در مورد فیلم‌های جشنواره فجر همیشه در بین اصحاب رسانه و منتقدین رواج داشته و امسال به اوج خود رسیده است؛ پیش داوری درباره‌ی فیلم‌هایی است که هنوز ندیده‌ایم و اوج این اتفاق شب گذشته در مورد دو فیلم «طلا» و «شبی که ماه کامل شد» افتاد که تصادفا در دو سانس پشت سر هم در سینمای رسانه اکران شد.

منتشرشده در سینمای ایران

هما گویا / سی و یک نما_فیلم با سکانس آغازینش ما را شوکه می کند. تعقیب و گریز یک پلیس مواد مخدر(هومن کیایی) و یک فروشنده خرده پای مواد که، موادفروش در حال فرار، داخل گودالی که مشغول خاکبرداری هستتد می افتد و لودر بدون آنکه سقوط او را دیده باشد، چاله را با خاک پر و بعد هم غلطک زمین را صاف می کند و مرد در زیر خاک زنده به گور می شود و هیچکس از سرنوشت او با خبر نیست حتی پلیسی که در تعقیب اواست.

منتشرشده در سینمای ایران

هما گویا/ سی و یک نما – تیتراژ طولانی«روما»، اولین موردی است که توجه مخاطب را به ساخته ی جدید "آلفونسو کوارون" جلب می کند. نمای نزدیک از موزاییک های نا همگون و صدای ریختن آب و سوق دادن آب های کف آلود و کثیفی که  یک جا جمع می شوند. انگار کسی دارد راهرویی را می شوید و کثیفی ها را با آب یک سطل به طرف پاشویه هدایت می کند.شاید توقع داشته باشیم این صحنه، دو یا سه یا چهار بار تکرار شود، اما بارها و بارها ادامه دارد، از یک زاویه وبا یک اندازه و تا پایان تیتراژ، چرا که کارگردان می خواهد تا حس همذات پنداری مخاطب با شخصیت اول داستانش را از همین ابتدا شروع کند وما هم به اندازه ی "کلوئه" از کار خسته شویم و یا به عبارت دیگر خستگی او را از کارهای روزانه اش حس کنیم.

منتشرشده در سینمای جهان

هما گویا / سی و یک نما- سال 1386 بود که با سریال «راه بی پایان» همایون اسعدیان مشتری شب های شبکه سه ی تلویزیون شده بودیم. سریالی که بیش از 90% بیننده داشت و در کنار ستاره های شناخته شده مارا با بازیگران جوانی آشنا کرد که به واسطه ی همین سریال مشهور و محبوب شدند. بازیگران جوانی چون "هومن سیدی" ، "آزاده صمدی" و "بیتا سحرخیز" که در کنار آتیلا پسیانی ، فرهاد اصلانی ، مهرداد ضیائی، محبوبه بیات و البته "مهران رجبی" که خوش درخشیدند و اسعدیان این فرصت را به آنها داد تا به عنوان بازیگران اصلی در مجموعه ای جوانگرا هنرنمایی کنند.

منتشرشده در تلویزیون

هما گویا/ سی و یک نما – مرد در نمایی دور وارد یکی از اتاق های هتل می شود و ساک قرمز رنگ را در زیر کف پوش اتاق جاسازی می کند. معلوم است که منتظر کسی است. چهره اش را از نزدیک نمی بینیم. مرد دیگری از راه می رسد (چهره ی این مرد هم واضح نیست) و بی درنگ از پشت سر با گلوله ای او را از پا درمی آورد. زمان ده سال جلو می رود و دوباره همان هتل مرزی بین دو ایالت آمریکا یعنی کالیفرنیا و نوادا، که رونق چندانی ندارد. هتلی به نام «ال رویال».

منتشرشده در سینمای جهان

هما گویا / سی و یک نما – بیشترین ضربه ای که این روزها ژانر کمدی در سینمای ایران( با وجود گیشه پر برکت اما محتوای بی کیفیت ) از آن متضرر می شود، جدی نگرفتن کمدی است، در حالی که یکی از سخت ترین ژانرهای سینمایی همین است که بتوان قصه ای ساده رابا ضرب آهنگی درست در« کلام و موقعیت»، طوری به چالش کشید که بدون دلزدگی مخاطب را جذب خود کند و به ورطه ی لودگی سوق داده نشود.


«قانون مورفی» به کارگردانی رامبد جوان بعد ازساخت فیلم « خوب، بد، جلف» پیمان قاسم خانی و«نهنگ عنبر2» سامان مقدماولین فیلمی است که در چند سال اخیربه این نکته توجه داشته، با این تفاوت که ساخته های پیمان قاسمخانی و سامان مقدم از یک فیلمنامه بسیار خوب برخوردار بودند اما قانون مورفی به سختی گلیمش را از این فیلمنامه متزلزل بیرون کشیده است، اما با کارگردانی رامبد جوان از این نقطه ضعف جان سالم به در برده.
اصل قانون مورفی بی آنکه مطرح و با نام «ادوارد مورفی» ثبت شود، در حقیقت قانون نانوشته ای برای هر اثر کمدی است که از آن وام می گیرد، قانونی که اوج آن را در کمدی های کلاسیک شاهد بوده ایم .
فیلم با تیتراژی انیمیشن و جذاب (بر خلاف پوستر و تیزرهایش که انتظارها را از این فیلم کم کرده بود و به نظر می رسید قرار است به دیدن یک بازی کامپیوتری بنشینیم)شروع می شود و در همان سکانس های ابتدای ما را با خود همراه می کند. سکانس هایی بسیار خوب و در حد استانداردهای روز دنیا ، که توقع مان را از فیلم بالا می برد اما تا انتها، دیگر به وجد نیم ساعت اول فیلم بر نمی گردیم. در قانون مورفی ما شاهد بازی های خوب و گاه بسیار خوب از بازیگرانی هستیم که شش دانگ در اختیار فیلم و کارگردان هستند یعنی دقیقا برخلاف اتفاقی که در فیلم قبلی رامبد جوان « نگار»، نقطه ضعف به نظر می رسید و بعضی از بازیگران ساز خودشان را میزدند.
"هادی کاظمی " یکی از بهترین های قانون مورفی است، آنقدر که افسوس می خوریم، چرا قصه ی بیشتری برای او نوشته نشده است و" سروش صحت" در یک تک سکانس به خوبی می درخشد و معلوم است که « امیر جدیدی» به عنوان نقش اول فیلم، برای ایفای شخصیت کمدی خود، بسیارجدی است.آنقدر جدی که هر بار یادآوری می کند که گرسنه است، دل مخاطب به درد می آید و تصمیم می گیرد بی توهم، از بوفه ی سینما یک ساندویج زبان با مغز همراه یک پرس سیب زمینی سرخ کرده مهمانش کند.(اشاره ای به دیالوگی از فیلم).

نکته ای هم که باید به آن اشاره شود تدوین، ریتم و قاب است که در دو ژانر کاملا متضاد  کمدی و وحشت، تاثیری مضاعف دارد و می تواند یک اثر را در جایگاهش، بالا و پایین کند که در این مورد قانون مورفی موفق بوده است و اصولا از نظر فنی به هیچ عنوان کم نمی آورد.
"امیر جعفری" همان امیر جعفری است که در شخصیت های کمدی از او سراغ داریم و از بازیش لذت می بریم، نه بیشتر و نه کمتر. با این تفاوت که نویسنده به او مجال نداده تا بهتر ازاین توانایی هایش را ابراز کند. کما اینکه در طول کار حسی از مردی که فرزندش را به گروگان گرفته اند از او نمی بینیم. انگار که یک شی قیمتی را گم کرده و این می تواند دکوپاژ کارگردان هم باشد و یا سلیقه ی او که دلش نمی خواسته کوچکترین فاصله ای از لحظات نشاط بگیرد.
نگاه به آثار سینمایی مطرح دنیا و رویدادهای اجتماعی و سیاسی در کمدی مدرن دنیا، یکی از رایج ترین بستر سازی در این ژانراست که رامبد جوان هم در قانون مورفی از آن غافل نیست. از دلقکی که به شدت ما را یاد شخصیت معروف فیلم ترسناک " IT " محصول 2016 آمریکا می اندازد تا تعقیب و گریز های دنباله دار "سریع و خشن"و یا گریم رامبد جوان با نگاهی به یکی ازنقش های "جیم کری"

 

نقد فیلم-نقد فیلم سینمایی قانون مورفی


حضور چهره هایی که در خندوانه دیده ایم از نکاتی است که من با سلیقه ی شخصی، به هیچ عنوان دوست نداشتم و ترجیح می دادم که کاملا از فضای "خندوانه" در قانون مورفی دور باشم و به نظرم همان امضای واژگونی بار هندوانه ها در اتوبان کافی و جذاب بود و بعد از آن ضرورتی نداشت و از طرفی، هیچیک، بازیگران قابل قبولی در فیلم نبودند به خصوص "دانیال غفارزاده" که به تجربه ی بیشتری برای بازیگری نیاز دارد.
به هر حال قانون مورفی کمدی بود که صرف نظر از بعضی شوخی ها( که بادیدن "هزار پا،ی کارگردان بزرگی چون "ابوالحسن داوودی" متوجه شدم لازمه کار کمدی این روزهاست و من درک نمی کنم)فیلمی است که از آن لذت بردم و از شاد بودن کودکان و نوجوانانی که با اشتیاق و علاقه نگاه می کردند، لذتم دو چندان شد.
فرخ (امیر جدیدی) پلیس جوانی است که به دلیل بی دست و پایی، مرتب دردسر درست می کند و در زندگی شخصی نیز چندان اقبالی ندارد و همه را به گردن قانون مورفی می اندازد که می گوید" "فردا روز بدتری است."
همسرش (آناهیتا درگاهی) از او جدا شده و به دنبال قسط های عقب افتاده مهریه است، خواهرش می خواهد ازدواج کند اما جهیزیه ندارد و حالا دردسر تازه ای موجب شده تا او را منتظر خدمت کنند. در همین موقع یکی از همکار های قدیمی (امیر جعفری) و پولداری که او هم کارش را مدتی پیش از دست داده، با او تماس میگیرد تا هر چه زودتر به شمال برود. فرخ به امید آنکه بتواند از دوستش کمک مالی بگیرد می پذیرد در حالی که دختر دوستش را یک خلافکارفراری به نام منوچهر(رامبد جوان) و دار و دسته اش گروگان گرفته و....

 

 نقد فیلم-نقد فیلم سینمایی قانون مورفی

منتشرشده در سینمای ایران
صفحه14 از37