هما گویا (سی و یک نما)- هر سال موقع تحویل سال سینمای ایران در ماه بهمن، در میان تمام دغدغه ها، چیزی که اضحاب حوزه ی رسانه در سرویس سینمائی را آزار می دهد این است که نزدیکان و دوستانمان باور نمی کنند که سال هاست که ما حتی یک بلیت سینما برای ایام جشنواره فیلم فجر نداریم تا لااقل فامیل درجه یکمان بتوانند فیلمی در این دوران ببینند.
هما گویا (سی و یک نما)– گاهی می شود به شجاعت و جسارت بعضی ها غبطه خورد اما گاهی هم این جسارت و شجاعت، حقوق مادی و معنوی دیگران را نادیده می گیرد و آنجاست که لج آدم را درمی آورد . اینکه یک نفر با بودجه ی صدا و سیما که بیت المال محسوب می شود، بالغ بر دویست میلیارد تومان را صرف ساخت سریالی کند که کمتر از ده در صد بیننده دارد و حالا بگوید که فیلمنامه ی کار جدیدش کامل شده و آماده است واقعا موجب می شود تا سکوتی که به هزار زحمت حفظ کرده بودم را بشکنم.
هما گویا (سی و یک نما ) – خبر فوت آقای هاشمی رفسنجانی مرا هم مثل دیگران شوکه کرد. انتظار مرگ او را به هیچ عنوان نداشتم. مرگ مردی که همیشه لبخند میزد و احساساتش را پشت لبخندش پنهان می کرد تا جائی که هرگز فکر نمی کردیم شاید قلب او به این زودی ها و به آنی بایستد. در کش و قوس پوشش مراسم "گلدن گلوب" بودیم و منتظر سرنوشت نماینده ی ایران در این مراسم معتبر که بازتاب مرگ مردی که برای من به شخصه حس نوستالژی انقلاب بود، معادلاتمان را به هم ریخت منی که در آن سالها مرز پر التهاب بین کودکی و نوجوانی را سپری می کردم.
هما گویا (سی و یک نما) – سروش صحت و ایمان صفائی دو طنز نویسی هستند که مفهوم واقعی طنز انتقادی – اجتماعی را بلدند و از آن مهمتر دیدگاه هائی نزدیک به هم دارند که موجب می شود تا روایت قصه یکدست بماند . لیسانسه ها همکاری و دلنوشته ی تازه ی این دو در قاب تصویر سروش صحت و با حضور بازیگرانی متفاوت وبازی هائی دلنشین غنیمتی است که این شب ها روی آنتن شبکه سه تلویزیون می رود. تلویزیونی که فقر کیفیت در محتوا به رغم کمیت موجب دل نگرانی شده است.
هما گویا (سی و یک نما) - وقتی رسانه ای شد که دنیا فنی زاده به بیماری سرطان مبتلا شده دیگه می تونستم بی پرده حالش رو بپرسم. بهش گفتم: نگران نباش، خدای کلاه قرمزی بزرگه. انگار جون گرفت و پاسخ داد: امیدوارم.بعد از اون برای اینکه مزاحمش نشم فقط مسیج میدادم : خوبید؟ و بی تاخیر پاسخ می داد: بله ممنون. می دونستم دروغ میگه اما همینکه توان تایپ یک کلمه رو داشت خدا رو شکر می کردم.
هما گویا (سی و یک نما) - "زیر سایه " اولین فیلم بلند "بابک انواری" و به زبان فارسی است که از سوی کشور انگلستان به عنوان فیلم خارجی زبان به اسکار معرفی شد، با این سوال که چرا یک کشور انگلیسی زبان و مطرح در آکادمی اسکار می خواهد در بخش خارجی زبان نماینده داشته باشد! ؟پیرو این اقدام،در این زمینه لابی بسیاری نیز شد تا آنجا که این فیلم را رقیب اصلی "فروشنده " نماینده ایران در اسکار نامیدند اما با انتشار اسمی،زیر سایه حتی در فهرست اولیه که متشکل از 9 فیلم و 9 انتخاب هست هم جائی پیدا نکرد. شاید بزرگترین دلیل این باشد که فیلم با خودش صادق نیست.
ریحانه محمودی-هما گویا (سی و یک نما)- بیایید از این جا شروع کنیم که امیر مهدی ژوله را چگونه می شناسیم؟ او از روزنامه نگاران شناخته شده ی ایرانیست که شیوه ی طنزنگاری متفاوتش در پرداختن به موضوعات اجتماعی با قلمی شیرین و روان ( به خصوص در مجله ی چلچراغ) توانست از او چهره ای محبوب میان مخاطبان حرفه ای مطبوعات بسازد. با همین توانایی چشم گیر و ثابت شده، پایش به زمین نویسندگی سریال های کمدی باز شد و آثاری ماندگار و موفق در همکاری با چهره های مطرحی چون مهران مدیری، مهراب قاسمخانی و سروش صحت خلق کرد. ژوله بعد از مدت ها فعالیت نوشتاری و نگارشی، وارد جهان تصویر هم شد و در برنامه خندوانه ی رامبد جوان به عنوان کمدین با استندآپ کمدی های جذاب و منحصر به فردش محبوبیتی ناگهانی و گسترده به دست آورد. محبوبیتی که حالا دیگر همه می دانیم برای بسیاری خوشایند نبود ونیست مثل ترسی نهادینه شده از ستاره شدن دیگری بخصوص اگر نگاه و گرایشی خاص به یکی از دو جناح چپ و راست داشته باشد و یا مثل این امیر مهدی ژوله سرش هم بوی قرمه سبزی بدهد و هر چه بگوئی ، از "اسمشو نبر، اسمی نبر"، باز هم به خرجش نرود. شاید به همین خاطر در مسابقه ی استندآپ کمدین ها، هر دو نفری که به مرحله ی نیمه نهایی رسیده بودند، برنده اعلام شدند؛ تا بار دیگر نتوانیم "یک" ستاره و "یک" برنده که اتفاقا محبوب و مشهور هم شده را بر صفحه ی تلویزیون ببینیم. گویی که هر شخصی اگر مسیری را به درستی و با موفقیت طی کند، در هر صورت باید مانعی بر سر راهش باشد تا مبادا اقبال ستاره شدن، زیاده بر پیشانی اش نقش ببندد.
هما گویا(سی و یک نما) – سعید مطلبی فیلمنامه نویس قدیمی ایران که مدت ها نیز ممنوع الکار بود در کارنامه اش فیلمنامه های بسیاری دارد که برخی در نوع خود قابل توجه و ماندگارند. از "کوچه مردها" گرفته تا "بت " و از "دادا " تا "برزخی ها". او یقینا از فیلمنامه نویسانی است که ریتم و تعلیق در یک قصه را خوب می شناسند و پیرنگ و خرده پیرنگ را بلد است در لا به لای فیلمنامه اش به درستی جای دهد و خب مسلم اینکه نوع نوشته هایش رگه هائی از فیلمفارسی دارد که برمی گردد به بیشتر فعالیت او در کنار مرحوم ایرج قادری و نگاه و سلیقه ای که امضای وی را پای کارهایش می گذارد. کارهائی که عموما پر مخاطب است و توجه مخاطب عام را بخصوص جلب می کند. مثل سریال "ستایش" که اگر نقدهائی هم به آن داشتیم با دیدن "ماه و پلنگ" حالا ناگزیریم تا ستایش را ستایش کنیم.
هما گویا ( سی و یک نما) - وقتی پای فیلمنامه ای اسم و امضای "طلا معتضدی" را می بینم دلم به شور می افتد که حالا قرار است با کدام داستان پر از یاس و ناامیدی مواجه شوم و چطوردر طول دیدن فیلم انتظار عاقبت خوشی برای هیچیک از شخصیت ها ی قصه اش نداشته باشم بخصوص اگر قرار باشد نیمه شب اتفاق بیفتد.
هما گویا – شاید اگه اون روز رضا نمی اومد برای دوستش نذری بیاره، شاید اگه در همون مراسم شله زرد پزون، نگاه رضا و لیلا به هم گره نمی خورد هرگز عاشق هم نمی شدن و عروسی نمی کردن.شاید اگه اون روز رضای وامانده و سرخورده با دخترکوچکش در همون فصل شله زرد پزون ، دوباره در خونه ی پدری لیلا نمی آمد، هرگز مهر رضا و دخترش به دل لیلا نمی افتاد و رضا رو نمی بخشید اما این اعتقادها در فیلم ماندگار مهرجوئی چه خوب بستری شدند برای یک قصه ی بی نظیر و یک فیلم ماندگار از دو دهه پیش که مناسبت ها رسم و رسومی داشتند.