نمایش موارد بر اساس برچسب: هما گویا

هما گویا – صبح با خبر تلخ فوت "حبیب " خواننده ی قدیمی پاپ، گوشی همراهم شروع کرد به پرچانگی و بعد از آن عکس های شخصی  ترین و آخرین حریم خصوصی هر فرد که دست گرمی یکی از معتبرترین خبرگزاری ها شده بود. عکس هائی از پیکر وی در غسالخانه. چقدر حالم بد شد و با خودم فکر می کردم که آیا در حرفه ی ما هر کاری مجاز است برای دیده شدن که دوباره خبر دیگری رسید از خبرگزاری دیگری مبنی بر اینکه شب گذشته اتفاق های عجیب و غیر منتظره ای حین ضبط برنامه "خندوانه" افتاده و منجر به دخالت نیروی انتظامی و وحشت حاضران و انتقال به بیمارستان عده ای شده و گاز اشک آورتنفس حاضران را با مشکل مواجه کرده است.  دقیقا طرحی خوب برای ساخت یک فیلم اکشن و مطلبی جذاب البته برای خروجی خبرگزاری ها.

منتشرشده در تلویزیون

سی و یک نما - چند روز پیش ما یادداشتی در سایت به همراه درج مطلبی  از روزنامه "کیهان" کار کرده بودیم که در تیتر آمده بود که "جناب شریعتمداری ! نگران سلامتی شما شدیم " و در لید هم نوشته شده بود که زودتر از این ها منتظر حمله روزنامه کیهان به فیلم فروشنده بودیم که حالا حمله شروع شده و فهمیدیم جناب شریعتمداری خدا را شکر سالمند. امروز پیغامی داشتیم از طرف دوستی با نام و آدرس "صاعقه 57" ( اسم قابل توجهی است) که به عین می بینید:

منتشرشده در گوناگون

هما گویا(سی و یک نما) – گوئی این روزها در سینمای ما باب شده است که اول بازیگرها را به تعداد زیاد و از میان سوپر استارها انتخاب می کنیم و بعد برایشان قصه می نویسیم و لاجرم این تعدد شخصیت ها از داستان بیرون میزند وموجب می شود تا مخاطب سردرگم میان پیرنگ و خرده پیرنگ ها ،فیلمی ببیند که بازی ها خوب است اما بیشترشخصیت ها را تا آخر هم نمی شناسد. 

منتشرشده در سینمای ایران

هما گویا(سی و یک نما) – امسال برایم نمایشگاه کتاب، حس و حال دیگری دارد. حسی شاید ازدلواپسی. امسال در میان آن همه کتاب دیدنی و خواندنی ، کتاب "من رو به روی آنها" با آن جلد سیاه ، سفید و قرمزش هم می خواهد خودنمائی کند.چشم می گردانم تا ببینم آیا نیم نگاهی هم به این کتاب خواهد افتاد. کتابی که قصه نیست اما قصه ها دارد، قصه هائی عین زندگی...

منتشرشده در گوناگون

هما گویا (سی و یک نما)– حدود سی سال پیش لباس های دست دو خارجی که بصورت کمک های غیر نقدی از کشورهای اروپائی و زیر نظر سازمان های ذی صلاح به کشورهای محروم و جنگ زده فرستاده می شد کم کم از مرزهای سیستان و بلوچستان و آذربایجان و کردستان سر از پایتخت در آورد  که حالا تبدیل به یک کالای لوکس پنهانی شده که نه تنها قشر مرفه جامعه از آن استقبال می کنند بلکه راهکار کم خرجی است برای طراحی لباس در فیلم ها ، سریال ها و بیشتر از آن نمایش های تئاتر.

منتشرشده در سینمای ایران

هما گویا - امروز صفحه ی شخصی ام یادداشتی را به من یادآوری کرد که وقتی خواندم، دیدم هنوز هم می شود مرورش کرد. یادی از سعدی افشار، باز مانده ای که رفت و من هنوز بیاد دارم او را که غریبانه و رنجورگوشه ی یکی از جشنواره ها ایستاده بود و سیگار می کشید و این آخرین بار بود که دیدمش.

منتشرشده در تئاتر

هما گویا (سی و یک نما) – فیلم ابد و یک روزبا بازی ها و کارگردانی فوق العاده اش، یکی از بدترین فیلم هائی است که در چند سال اخیر دیده ام. قصه ای که هم به خودش دروغ می گوید و هم به مخاطبش. اما آنقدر بازی ها روان و فیلم خوش ساخت است که ناخواسته دروغ هایش را باور می کنیم وکاریکاتوری از یک تراژدی سیاه را با یک درام غم انگیز عاطفی و البته باورپذیر اشتباه می گیریم.

منتشرشده در سینمای ایران

هما گویا(سی و یک نما) – حسین معززی نیا آنقدر عزیز است و آنقدر اعتبار دارد که نیازی نیست برای کسب مکانی امن تر در نگاه دیگران از "شهید آوینی" وام بگیرد اما مسلما اینکه شریک زندگی یادگار مرتضی آوینی بودن هم کم سعادتی نیست. دیشب این نویسنده ، منتقد، روزنامه نگار و مستندساز خوب کشورمان به همراه کوثر و لیلایش مهمان برنامه خندوانه بودند. جایت خالی آقا مرتضی! لیلایت چه شیرین است.

منتشرشده در تلویزیون

هما گویا(سی و یک نما)- باز هم روی گوشی ام پیغام دیگری از دختر ثریا حکمت است: "من مامان ندارم". برای این خبر ترجیح می دهم مطلبی را که دیروز در روزنامه مردم سالاری نوشته بودم تکمیل کنم. همین

مردم سالاری :روي گوشي‌ام يک پيغام مي‌آيد. دختر ثريا حکمت بازيگر قديمي‌ سينما و تلويزيون است. مي‌خواهد هر وقت فرصت بود با او تماس بگيرم. سه روزي مي‌شود که با هم دوستيم‌؛ درست از روزي که مادرش به کما رفت.

منتشرشده در سینمای ایران

هما گویا (سی و یک نما) – بعضی ها سه شنبه میروند شمال ، شلوارک می پوشند، جوجه سیخ می کنند و جوج می خورند با...نوشابه. یک شوخی تر و تمیز که بسیار هم مورد استقبال قرار گرفت و گاه به گاه تلنگری به آن زدن چاشنی خوبی به برنامه "دورهمی" می داد تا اینکه انقدر از حد گذشت وبی جهت تکرار شد که یخ کرد و از دهن افتاد.اما مهران مدیری حالا دارد حرکتی را تکرار می کند که لوس نیست، حتی توهین هم نیست بلکه خطر ناک است.

منتشرشده در تلویزیون
صفحه23 از34