مدیر کل دفتر موسیقی ارشاد : ریچارد کلایدر من هیچ وابستگی به رژیم صهیونیستی ندارد
ریچارد کلایدرمن با آن انگشتان جادویی و نوای سحرآمیزی که از لا به لای کلاویه ها مهمانمان می کند ، خاطرات سه نسل است که درزمانی می توانستند بی دغدغه کاست های او را در ایران تهیه کنند و گوش دهند که چون کلامش در نوایش نهفته بود ، منع قانونی نداشت و حیف است اگر این فرصت خاطره بازی و لذت از شنیدن و حضور در کنسرت وی در ایران را به راحتی از دست بدهیم.
به گزارش سی و یک نما، در پی پخش خبری مبنی بر حضور ریچارد کلایدرمن نوازنده سرشناس فرانسوی در ایران و انتشار گزارشی با این مضمون که این نوازنده پیش از این در سرزمین های اشغالی نیز کنسرت داشته است، علی ترابی مدیر کل دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی توضیحاتی را ارایه داد.
علی ترابی در گفتگو با خبرنگار مهر بیان کرد: درباره حضور ریچارد کلایدرمن در ایران حاشیه سازی هایی شده که لازم است در اینجا توضیحاتی را ارایه دهم. روال ما در صدور مجوز چه در بخش کنسرت های داخلی و چه در بخش کنسرت های خارجی یک روند مشخص را طی می کند.
وی افزود: در بحث محتوایی و موسیقایی، اگر آثار باکلام باشد ما روی کلام حساسیت خواهیم داشت و در بخش موسیقی بی کلام نیز شورای تخصصی درباره محتوا اظهارنظر خواهد کرد، ولی در حوزه صلاحیت های فردی ما نمی توانیم اظهارنظری داشته باشیم و باید از مراجع ذی صلاح استعلامات لازم را دریافت کنیم. اصلا قانون هم به ما اجازه نمی دهد که ما در مورد هویت و سابقه فردی ورود پیدا کنیم.
مدیر کل دفتر موسیقی درباره ریچارد کلایدرمن و حضورش در ایران توضیح داد: باید تاکید کنم که ما از مراجع ذی صلاح استعلام گرفتیم که نتیجه استعلامات مثبت بود. درباره مباحثی که آقای کلایدرمن با رژیم صهیونیستی همکاری هایی داشته هم باید توضیح بدهم که مدیر برنامه وی اطلاعیه ای صادر کرده و گفته که هیچ مناسبت خاصی با رژیم صهیونیستی ندارند.
ترابی بر اساس مطالب ارایه شده از سوی مدیر برنامه های کلایدرمن بیان کرد: از سوی آنها اعلام شده که کلایدرمن در ۱۶۵ کشور دنیا اجرا داشته و این بار هم با علاقه مندی کامل به ایران سفر می کند. به گفته مدیر برنامه های کلایدرمن، وی هیچ برنامه اختصاصی را با رژیم صهیونیستی انجام نداده است.
مدیرکل دفتر موسیقی وزارت ارشاد در بخش دیگری از صحبت های خود گفت: اخیرا نیز مدیر برنامه های کلایدرمن به دفتر من در تهران آمد و ما نسبت به ابهاماتی که پیرامون قرارداد این نوازنده با شرکت مورد نظر داشتیم توضیحاتی را خواستار شدیم که او نیز توضیح داد «آقای کلایدرمن به هیچ عنوان هیچ گونه ارتباطی با کشوری که با ایران دشمنی داشته باشد نداریم و معمول هم این است که وقتی به جایی برای اجرای برنامه سفر می کند سرود یا قطعه ای از میزبان را برای مخاطبان آن کشور اجرا می کند»؛ موضوعی که در بین همه نوازنده های بین المللی امر متداولی است. بنابراین از این نظر فکر می کنم این اطلاعات درست نیست که او برای رژیم صهیونیستی کار خاصی را تولید کرده است.
ترابی درباره لغو کنسرت کیتارو نیز عنوان کرد: تمامی مباحث مربوط به دریافت مجوز کنسرت کیتارو طبق روندی که در ابتدای صحبت هایم به آن اشاره کردم، طی شد. البته بعد از اینکه مجوز کنسرت صادر شد، خودِ گروه با توجه به فرصت اندکی که برای بلیت فروشی داشتند و همچنین تاخیر در صدور ویزا به این جمع بندی رسیدند که کنسرت به وقت دیگری موکول شود.
وی در پاسخ به این پرسش که آیا خارج شدن آمریکا از برجام تاثیری در لغو کنسرت کیتارو داشته یا خیر، گفت: من در این مورد بی اطلاع هستم. اینکه گروه تحت تاثیر این ماجرا قرار گرفته یا خیر را نمی دانم، اما لازم است تاکید کنم از سوی دفتر موسیقی وزارت ارشاد اشکالی برای برگزاری کنسرت گرفته نشد و ما هر همکاری در این زمینه باید انجام می گرفت، انجام دادیم.
هما گویا (سی و یک نما) سومین روز از هفتاد و یکمین دوره فستیوال کن آغاز شده است. در دوران پر التهاب برای ایران زخم خورده از مردی که از سیاست چیزی نمی داند و مصداق آن مثال معروف است که می گوید: "دیوانه ای ، سنگی به چاه می اندازد که هیچ عاقلی نمی تواند بیرون بیاورد" .
ترامپ یک آرتیست است. آرتیستی ناشی که استعدادی در بازی ندارد و به همین دلیل برای دیده شدن شکلک در می آورد.او ثبات شخصیت ندارد و از جانب عربستانی ساپورت می شود که برای وجهه سیاسی خود، این روزها حقوق شهروندی به مردم و بخصوص زن ها می دهد که در تاریخ کشورش بی سابقه بوده است.
اما ما چه می کنیم؟ در حساس ترین زمان بعد از دوره چنگ تحمیلی. حالا هر اتفاق کوچکی پس از خروج آمریکا از برجام می تواند برای این بدمن صحنه سیاسی دنیا دست آویزی شود تا از عمل خلاف تعهدات بشری و جهانی اش دفاع کند.
سال ها پیش از این مقاله ای در روزنامه مردم سالاری نوشته بودم با تیتر "سینما یک فیلم بلند سیاسی است" و تاریخچه ای از اتفاق های حتی کوچک سینمایی که تاثیر بزرگی در نگاه سیاسی جهان داشته است وحالا نمونه دیگری از آن را می بینیم. امسال در فستیوال کن2018 نیز چنین است.
شاید چندان تصادفی هم نباشد که امضای تاریخی ترامپ و خروج او از برجام دقیقا تایمی موازی با نمایش فیلم اصغر فرهادی به عنوان افتتاحیه معتبر ترین جشنواره جهانی داشت. کاملا موازی بی کسری از ثانیه.
این روزها ، در دو هفته پیش رو ترامپ و دولتش نیاز دارند تا به اروپا با هر اتفاق کوچکی ثابت کنند که ایران کشور همراهی نیست و یقینا عدم حضور جعفر پناهی در کن می تواند روی اذهان عمومی دنیا تاثیر بگذارد . اتفاقی که پیش از این فقط در مورد کشورهای بلوک شرق در قرن بیستم میلادی افتاده است.
اما برعکس ، حضور جعفر پناهی در هنگام اکران و رقابت فیلم تازه اش "سه رخ" نقطه مقابل این تبلیغ منفی قرار خواهد گرفت.نشان می دهد که ما یک کشور مستبد نیستیم و هیچ قانونی نداریم که تبصره نداشته باشد.ما از جعفر پناهی ، بوریس باسترناک نمی سازیم و سه رخ را در اشل کوچک تر کنار دکتر ژیواگو در تاریخ سیاسی سینما نمی گذاریم.
امسال ایران تریبون مهمی در شهر کوچک جنوب فرانسه دارد با چند نماینده که هر کدام می توانند صدای ایران باشند. مسلم اینکه از اصغرفرهادی باهوش توقع داشتیم تا در نشست خبری فیلم "همه می دانند" دفاع جانانه ای از کشورش داشته باشد. انتظار داشتیم فقط به این نپردازد که تحریم ها روی مردم ایران تاثیر می گذارد ، انتظار داشتیم تا قدرتمندانه تر از شرافت ایرانی اش دفاع کند و از حقانیت کشورش حتی اگر نقدهایی بر سیاست های آن داشته باشد که همه داریم.
همگی دیروز و زمان آتش زدن پرچم آمریکا در خانه مردم خجالت کشیدیم و چشمانمان را بستیم تا این خودزنی را نبینیم اما اصغر فرهادی یک برند بین المللی است که هنوز هم تابع کشورش هست و نقش یک مهاجر تغییر ملیت داده را بازی نمی کند و هنوز منتظریم که پرچمدار دفاع از مملکت خود در این فرصت چند روزه باشد.
شمارش معکوس برای اکران فیلم "سه رخ" شروع شده. هنوز هم امیدواریم که جعفر پناهی را در اکران فیلمش ببینیم.گر چه شنیده شده که "بهناز جعفری" بازیگر این فیلم به نمایندگی از او در فستیوال حاضر خواهد شد اما نباید جمله ی رییس فستیوال کن در نامه اش به روحانی و تقاضای او برای حضور جعفر پناهی را فراموش کنیم که می گوید : " این اتفاق موجب نزدیکی و اعتماد بیشتر کشورهای اروپایی به ایران می شود".
ما این روزها نیاز داریم به جلب اعتماد. ما بی نیاز نیستیم. دنیا یک دهکده جهانی است و ما نمی خواهیم در این دهکده منزوی بمانیم. می خواهیم در این دهکده زندگی کنیم و به ایرانی بودن خودمان ببالیم.
شاید هنوز دیر نشده. میدانیم که این اتفاق از دست دولت خارج است. این را ما می دانیم اما رئیس و مدیر فستیوال کن نمی دانست وگرنه به جای رییس جمهور برای رییس مجلس یا رییس قوه قضاییه نامه اش را ارسال می کرد، اما هنوز هم دیر نشده.
شاید هواپیمایی در فرانسه به زمین بنشیند . جعفر پناهی از روی پله های خروجی هواپیما برای تمام کسانی که آرزو می کردند تا او در این جا حاضر نشود دست تکان دهد.
سی و یک نما – شاهنامه فردوسی همانند آثار شکسپیر بستر مناسبی است برای خلق روایت های تصویری ماندگاربا داستان هایی پرکشش، دراماتیک و پر تعلیق که متاسفانه بهره چندانی از آن نگرفته ایم و گاه دیده می شود کشورهای دیگرمثل اتحاد جماهیر شوروی سابق به درامی پرشور نظیر" داستان سیاوش" بیشتر از ما توجه کرده اند.گفتنی است در این میان سازندگان پویانمایی بیشتر از فیلمسازان قدر این گنجینه بی بدیل را دانسته اند.
سی و یک نما* - عصر امروز ستارگان سینمای دنیا در حالی روی فرش قرمز هفتادمین دوره فستیوال کن قدم گذاشتند که همه توجه ها به "اصغر فرهادی" با فیلم "همه می دانند" بود که با ستارگان بزرگی چون "پنه لوپه کروز "، "خاویر باردم" و"ریکاردو دارین" برای نخستین بار علاوه بر اینکه به عنوان فیلم افتتاحیه اکران می شد بلکه در مسابقه نیز رقابت می کرد
محصولات استودیو گنبدکبود به مدیریت بابک و بهنود نکویی، از اولین جشنواره ملی پویانمایی چهار جایزه دریافت کردند.
مجموعه انیمیشنی «روبی و جوجهها» محصول استودیو گنبدکبود، جوایز دو بخش از اولین جشنواره ملی پویانمایی از آن خود کرد و دو جایزه دیگر در بخش تیزر تبلیغاتی و بهترین اثر کوتاه فرهنگی نیز به تولیدات این استودیو تعلق گرفت.
به گزارش استودیو گنبدکبود، اولین جشنواره ملی پویانمایی جایزه بهترین متحرکسازی را به احسان انصاری انیماتور مجموعه انیمیشنی «روبی و جوجهها» اهدا کرد. جایزه ویژه بهترین اثر سرگرمکننده نیز به بابک و بهنود نکویی، کارگردان و تهیهکننده این سریال انیمیشنی اهدا شد.
همچنین تیزر تبلیغاتی بانک اقتصاد نوین، یکی دیگر از تولیدات استودیو گنبدکبود به عنوان بهترین اثر در بخش تیزرهای تبلیغاتی جشنواره ملی پویانمایی معرفی شد و انیمیشن «روز برفی» یکی دیگر از آثار استودیو گنبدکبود نیز جایزه سوم بهترین اثر کوتاه فرهنگی را از جشنواره ملی پویانمایی کسب کرد.
نخستین جشنواره ملی پویانمایی، که به همت سازمان صدا و سیما در شهر همدان برگزار شد، شب گذشته برگزیدگانش را معرفی کرد. استودیو گنبدکبود با یک سریال (روبی و جوجهها)، دو فیلم کوتاه و دو تیزر تبلیغاتی حضور پررنگی در نخستین جشنواره ملی پویانمایی داشت و «روبی و جوجهها» در این جشنواره در شاخههای متعددی نامزده شده بود که در نهایت دو جایزه را به دست آورد.
گفتنی است استودیو گنبدکبود به مدیریت برادران نکویی دهمین سال فعالیتش را پشت سر میگذارد و تا امروز جوایز بسیاری به دست آورده که از آن جمله میتوان به دو جایزه ملی و بینالمللی اثر تلویزیونی در دهمین جشنواره بینالمللی پویانمایی تهران برای «روبی و جوجهها» و نامزدی در شش رشته از چهارمین جشنواره جامجم برای همین سریال و دریافت جایزه بهترین کارگردانی این جشنواره اشاره کرد.
سریال انیمیشنی «روبی و جوجهها» در روایتی مدرن از قصههای فوکلور روباه و خروس، داستان کشمکشهای یک روباه مخترع را با خانواده خروس نمایش میدهد که در یک مزرعه در همسایگی هم زندگی میکنند و روباه برای بیرون کردن خروس و خانوادهاش از مزرعه نقشههای زیادی میکشد.
این سریال به بخش رقابتی جشنواره انسی فرانسه نیز راه پیدا کرده و در فهرست بیست سریال انیمیشنی برتر جهان قرار گرفته است.
پانیذ اسمعیل لو (سی و یک نما) - در ماه مه سال 1965، شان کانری در فستیوال فیلم کن با فیلم "تپه" سیدنی لومت (The Hill) حضور داشت. فیلمی که در آن نقش یک درجه دار شورشی و خشن در زندان ارتش در شمال آفریقا را بازی می کرد که وقایع آن مربوط به جنگ جهانی دوم میشد. او این نقش را انتخاب کرد، زیرا احساس میکرد تبدیل به یک برده برای کارآکتر"جیمزباند" شده است ونمی خواست بازیگری اش را صرفا به این شخصیت محدود کند و حالا سیدنی لومت به او این فرصت را داده بود تا در نقشی کاملا متفاوت ظاهر شود.
فیلمی که هیچ شباهتی به فیلم های فانتزی و کارتونی اما تجاری 007 نداشت و شان به این تمایز بسیار علاقه مند بود چرا که گلدفیندر(پنجه طلایی) از سری فیلم های جیمزباند با بازی او در سال گذشته اکران شده بود؛Thunderball (تاندربال)پر فروشترین فیلم تاریخ 007 هم در انتظار اکران بود. اما هنگامی که کانری از ماشین اسپرت روبازش پیاده شد، انگار همان جیمزباند روی فرش قرمز کن آمده بود و به همین دلیل در آن زمان نیویورک تایمز تیتر "باند، آقای کیس کیس ،بنگ بنگ" را برای او انتخاب کرد.
کانری با همه مقاومتی که نسبت به "شبیه باند بودن" داشت اما ، با آن چهره جذاب، ابروهای بالاکشیده ،لباس خوش دوخت در کن بیشترین شباهت را به این کارآکتر پیدا کرده بود چرا که باید بدانیم بیش از هر چیز ستارگانی که در مراسمی چون کن حاضر می شوند همیشه شبیه تصوری هستند که از آن ها در شخصیتی تثبیت شده دارند.
فیلم" تپه " در آن سال نامزد سه جایزه شد که در میان آن ها به رقم انتظارش، نامی از شان کانری نبود و به جای او، بازیگر نقش مکمل فیلم توانست نخل طلای کن را بدست بیاورد و فیلمنامه آن هم مورد تقدیر قرار گرفت اما سیدنی لومت هم دست خالی به خانه برگشت. این فیلم هرگز درخششی در کارنامه لومت و کانری نشد اما ثابت کرد که شون کانری بازیگری با پتانسیل هایی ورای مرد خوش تیپ و عاشق پیشه شخصیت باند دارد که بعد ها به اثبات رسید.
منبع : گاردین
سمیه مصطفایی (سی و یک نما) - ریدلی اسکات یکی از کم شمار کارگردانهای سینمای روایت محور است که اغلب توانسته طرفداران این نوع از سینما را با قدرت اجرایی و تکنیکی مثال زدنی خود راضی نگه دارد. او تبحر ویژه ای در به تصویر درآوردن داستانهایی متفاوت به شیوه ای ساده و در عین حال بسیارتاثیرگذار دارد.
این بار اسکات هشتاد ساله اما همچنان پرانرژی به سراغ داستان یک آدم ربایی رفته است، داستان ربوده شدن پل گتی شانزده ساله نوه جان پل گتی بزرگ (کریستوفر پلامر) ثروتمندترین مرد جهان در سال 1973. البته فیلم بیش از اینکه درباره آدم ربایی باشد از آدم ربایی برای منعکس کردن تبعات پیچیده و روانشناختی پول بهره می برد.
برگ برنده فیلم بدون شک حضور خیره کننده کریستوفر پلامر در نقش جان پل گتی بزرگ است. کریستوفر پلامر که در نتیجه حواشی پیش آمده کمپین "من هم همینطور" و با ضرری معادل ده میلیون دلار جایگزین کوین اسپیسی شد با وجود نبود مدت زمان کافی و فشردگی کم سابقه برنامه زمانی فیلمبرداری، زندگی سراسر تناقض مالک "همه پول های جهان" را درخشان به تصویر می کشد. گتی از همان آغازین صحنه های فیلم به عنوان مردی مقتدر و منتفذ معرفی می شود که برای رسیدن به اهدافش و برپا کردن امپراطوری بی بدیلش براحتی از خانواده اش می گذرد.او پیرمردی مغرور و لجباز تصویر می شود که جهان را بر محوریت "خود" می بیند و در تلاش است که همه چیز را به نفع خود تمام کند؛ او اغلب گزنده ترین حرفها را در قالب لبخندی سرد و بی تفاوت ادا می کند و آرامش و خونسردی غیرقابل تحمل و مرموز او خشم مخاطب را بر می انگیزد و او را تا به انتها با خود همراه می کند. از نگاه گتی همه چیز معامله است حتی زندگی در مخاطره نوه محبوبش، معامله ای که با اندک غفلتی ضرری هنگفت و غیرقابل جبران را به بار می آورد. گتی از پرداخت باج به ربایندگان امتناع می کند اما همزمان میل جنون وارش به اشیاء و آثار هنری قدیمی را با هزینه ای هنگفت اغناء می کند؛ او این علاقه رابا بیان اینکه "اشیاء برخلاف آدما هیچوقت ناامیدت نمی کنن" توجیه می کند، توجیهی که به نحوی دراماتیک در صحنه مرگ او زیر سؤال می رود؛ در این صحنه گتی تابلوی نقاشی محبوبش را در آغوش می گیرد و همزمان با رنج بسیار نام پل، نوه محبوبش را در آخرین لحظات زندگی اش بر زبان می آورد.
مواجهه اصلی داستان نه مواجهه جان پل گتی و آدم رباها که مواجهه او با مادر پل، گیل (میشل ویلیامز) است. گیل درست در نقطه مقابل گتی بزرگ قرار دارد، او اشتیاق چندانی به ثروتمند شدن ندارد و می تواند به راحتی از منافع مادی چشم پوشی کند. تناقضی که در زندگی گتی بزرگ دیده می شود به شکلی کمرنگتر در زندگی گیل هم دیده می شود؛ او که پیشتر حاضر شده در قبال کسب حضانت فرزندانش از حقوق و منافع مالی خود بگذرد و زندگی ساده ای را آغاز کند با ربوده شدن پل به نحوی کنایی بار دیگر وارد بازی خطرناک و پیچیده پول می شود، بازی سراسر مردانه ای که احساسات زنانه یا زنانگی در آن کوچکترین جایی ندارد و همه چیز را اعداد و ارقام تعیین می کنند.
در بین این دو کاراکتر، شخصیت فلچر چیس (مارک والبرگ) جای گرفته است، عضو سابق سی آی ای و یکی از مشاوران مورد اعتماد گتی بزرگ. در ابتدا بنظر می رسد که این شخصیت به نوعی نقشی متعادل کننده دارد اما با پیشرفت داستان مشخص می شود که چیس نه واسطه ای بی طرف و نه مهره ای متعادل کننده که یکی از وزنه های اصلی پیشبرد داستان است؛ در ابتدا او کاملا جانب رئیسش را نگه می دارد و حتی با دادن اطلاعاتی اشتباه پیرمرد را بر تصمیم خطرناک خود مصرتر می کند و به این واسطه مسیر روایت را دچار تغییری اساسی می کند. اما با گذشت زمان او آرام آرام موضع خود را تغییر می دهد و در بزنگاه حساس فیلم روبروی رییس قاطع و مقتدر خود می ایستد تا بتواند جان پل را نجات بدهد و به نوعی اشتباه پیشینش را اصلاح کند. گتی که در ابتدا در نظر دارد بواسطه حضور چیس از یکطرف مواجهه و به تبع آن تنش خود را با گیل به حداقل برساند و از طرف دیگر گیل را از فضای مردانه و مخاطره آمیز مذاکره با آدم رباها دور نگاه دارد در یک سوم پایانی فیلم وارد نبرد با مشاور خود می شود. کاراکتر چیس در نهایت باعث می شود که پیرمرد مواجهه ای درونی را تجربه کند و ببیند که نگاه تنگ نظرانه و تاجرمسلکانه او تا چه اندازه گریبان نزدیک ترین افراد زندگی او را گرفته است.در نهایت در نبردی که میان گتی و گیل در گرفته است، گیل پیروز از میدان خارج می شود. سکانس پایانی فیلم را می توان کابوس جان پل گتی بشمار آورد؛ او که خود را اسطوره ای نامیرا می دانست از دنیا رفته است و امپراطوری بزرگش با انبوهی از نفیس ترین آثار جهان به تسخیر گیل درآمده و رفته رفته از روح زندگی خالی می شود.
سی و یک نما – شب گذشته مراسم گردهمایی سریال "ساخت ایران 2" در حالی در پردیس ملت برگزار شد که حتی کارکنان این مجتمع سینمایی هم از دور ازانتظار بودن مراسم به صدا درآمدند.
هما گویا(سی و یک نما ) – عصبانی نیستم قصه ی "نوید " جوان کورد شهرستانی، دانشجوی موفق یکی از معتبرترین دانشگاه های پایتخت (دانشگاه تهران)، است که عاشق همکلاسی اش "ستاره" می شود. نوید هم مثل بیشتر دانشجوهای هم سن و سالش برای خود دغدغه ها و باورهای سیاسی دارد.
باورهایی که در یک کنفرانس در حضور استاد و هم شاگردی هایش مطرح می کند و در آن از دکتر شریعتی، دکتر مصدق کد می آورد. او دنبال جنجال نیست اما وقتی ستاره از جایش بلند می شود و اعتراض می کند که چرا از دیگران "فکت" می آوری و نگاه خودت را بیان نمی کنی، انگار برای اولین بار ستاره را می بیند و در همان لحظه عاشق او می شود. بازی نوید محمدزاده در این سکانس و در دقایق اول فیلم به اندازه ای فوق العاده است که حتی نمی شود گفت که او از میمیک چهره و زبان بدنش بهره گرفته و انگار یک مثنوی کلام عاشقانه در نگاه و چهره او مخاطب را به تحسین وامیدارد. مخاطبی که از همین لحظه می فهمد که نوید برای این عشق بهای سنگینی می پردازد.
او در دانشگاه برای به دست اوردن ستاره، یک دانشجوی ستاره دار اخراجی می شود، اما ستاره مشکلی ندارد و در دانشگاه می ماند. شاید اینجا باید از ستاره می پرسیدیم که "فکت" او چیست که تا این اندازه باورهایش متزلزل است.
عصبانی نیستم بعد از چهار سال با سانسور به نمایش درآمد و بیم آن می رفت که شاید مثل بیشتر فیلم های دیر اکران شده، تاریخ مصرفش گذشته باشد و سانسور رمق آن را بگیرد که چنین نیست.اگر به گفته نوید "هشت " سال از عمر او تلف شده اما "چهار سال" جنجال و کشمکش این فیلم عاقبت به هدر نرفت.
به نظر من بخشی از سانسور فیلم نه تنها به آن صدمه نزده، بلکه عصبانی نیستم را به یک فیلم عاشقانه و جذاب نزدیک کرده که به موقع اعتراض های خود را به معضلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نیز عیان کرده اما بدون سیاه نمایی و شعارها و اتفاق های گلدرشت دور از ذهن.
پایان باز فیلم به مراتب از سرنوشت و سکانس های پایانی که درمیشیان برای فیلم به تصویر کشیده بود، منطقی تر و دیدنی تر است و حذف سکانس های مربوط به فروش کلیه و مردی که اصرار دارد، کلیه دومش را هم بفروشد و دیالیز شود و خودزنی این مرد فلک زده چهره بی رحمانه فیلم را حتی اگر توجیهش از طرف درمیشیان یک تلنگر سخت به مخاطب باشد هم در سلیقه من نیست.
نوید در این شهر بزرگ بی در و پیکر گم شده است و کنترل حرکاتش را ندارد. دکتر روانپزشکی که چهره اش را نمی بینیم اما به راحتی می توانیم از صدا و لحن کلامش، چهره او را تجسم کنیم (از نقاط قوت فیلم) به نوید می گوید که برای کنترل خود در هنگام عصبانی شدن با خود تکرار کند: "عصبانی نیستم". تصویری که به نظر می رسد اگر میشد صدای درون هر کس را شنید، لابد زمزمه "عصبانی نیستم" تمام شهر را پر می کرد. شهری پر از جوان های عصبانی که چند کارآکتر از آنها را در فیلم می بینیم.
بیست و هفت سال پیش در فیلم "عروس" بهروز افخمی هم همین زمزمه را می شنیدیم و تاریخ مصرف فیلم عصبانی نیستم نگذشته چرا که هنوز هم صداها همان صداست.
جوان فیلم عروس حاضر شد از وجدانش بگذرد، باورهایش را زیر پا بگذارد و شرایط پدر دختر مورد علاقه اش را فراهم کند و بعد به نوعی پوچی برسد و طغیان کند اما نوید نمی تواند از چارچوب هایش بگذرد، از باورهایش و از غیرتش. چیزی که در فیلم به آن اشاره می کند: "من کوردم".
چقدر خوب که در این فیلم درمیشیان از اسم او، از اصالت بومی، سرزمین آبا و اجدادی و زبان مادری خود نوید محمدزاده وام گرفته تا این نوید همیشه برایمان باورپذیر باشد.
نوید محمدزاده بازیگر فوق العاده ای است اما یقینا تا این لحظه در کارنامه بازیگری اش درخششی چون حضور در « عصبانی نیستم» نداشته و مسلم اینکه این فیلم بیشتر از هر چیز مدیون بازی خوب اوبعد از آن تدوین فوق العاده هایده صفی یاری است و اگر این دو پارامتر از فیلم رضا درمیشیان حذف میشد، نمره متوسط هم با اغماض به آن می دادیم.
البته بی انصافی است اگر در کنار بازی محمدزاده به درخشش رضا بهبودی در نقش پدر ستاره و بازیگر نقش هم اتاقی جنوبی نوید اشاره نکنیم.
در پایان دلیل انتخاب تیتر این یادداشت را هم توضیح بدهم که در چند قاب پوسترمعروفی در خانه نوید می بینیم از جان لنون که روی آن نوشته شده:War Is Over
که هر بار انگار این جمله مثل پتک بر پیکر روایت فیلم فرود می آید تا جایی که در انتها دنبال یک پوستر در ذهنمان می گردیم که رویش نوشته شده باشد: Game Is Over
سی و یک نما – روز دوشنبه قرار بر این بود که مراسم اکران خصوصی فیلم "خوک" ساعت هفت بعد از ظهر در پردیس کورش برگزار شود که عکاس و گزارشگر سی و یک نما برای پوشش خبری و تصویری در وضعیت سخت ترافیک تهران در یک عصر بارانی به این پردیس مراجعه کردند که هیچیک از عوامل فیلم حضور نداشتند و در حقیقت برگزاری مراسم به گونه ای تعطیل شد
پس از آن به رغم رسانه ای شدن خبر اکران این فیلم در روز چهارشنبه ، باز هم بلیتی برای این فیلم در هیچ سینمایی فروخته نشد تا اینکه روابط عمومی فیلم اعلام کرد که از امشب فیلم روی پرده می رود که هنوز مشخص نیست آیا بالاخره این فیلم اکران شده یا خیر!؟
روابط عمومی فیلم جدید مانی حقیقی روز گذشته در این باره اعلام کرده بود : جدیدترین فیلم مانی حقیقی پس از کش و قوسهای فراوان از امشب در بعضی سینماها روی پرده میرود.
اکران فیلم از امشب در سینماهای منتخب آغاز میشود و از فردا، تعداد سالنهای «خوک» افزایش پیدا میکند.
فیلم محصول موسسه تصویرگسترپاسارگاد است که به کارگردانی مانی حقیقی و سرمایهگذاری سید محمد امامی ساخته شده است.
حسن معجونی، لیلا حاتمی، لیلی رشیدی، پریناز ایزدیار، سیامک انصاری، علی باقری، مینا جعفرزاده، آیناز آذرهوش در «خوک» ایفای نقش کردهاند و رضا یزدانی، بیوک میرزایی، سهیلا رضوی و علی مصفا نیز در این فیلم حضور دارند.
در خلاصه داستان «خوک» آماده است: «حسن خشمگین است. او مدتی است موفق به فیلم ساختن نشده. ستارهی محبوبش میخواهد با کارگردانان دیگر همکاری کند. همسرش دیگر عاشقش نیست. مزاحم جذابی او را هر جا میرود تعقیب میکند. از همه بدتر، قاتلی در سطح شهر مشغول کشتن کارگردانان سینمای ایران است، اما حسن را نادیده گرفته. حسن رنجیده است: آیا او مهمترین فیلمساز این شهر نیست؟ پس چرا قاتل تحویلش نمیگیرد؟ وقتی در شبکههای اجتماعی تهمت عجیبی به حسن زده میشود، او ناچار میشود برای اعاده حیثیتش نقشهی هوشمندانهای بکشد.»