چهارشنبه, 13 خرداد 1394 16:02

10 جنبش مهم فیلم که هر دوستدار سینما باید درباره شان بداند / از اکسپرسیونیسم آلمان تا موج نو ایران

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
10 جنبش مهم فیلم که هر دوستدار سینما باید درباره شان بداند / از اکسپرسیونیسم آلمان تا موج نو ایران 10 جنبش مهم فیلم که هر دوستدار سینما باید درباره شان بداند

سی و یک نما- سینما نیز همانند سایر هنرها دارای جنبش های بسیاری بوده است اما برخی از آنها نقاط قوت بیشتری داشته و حتی بر دیگر جنبش های سینمایی نیز سایه افکنده اند. یک جنبش فیلم معمولا روند خاصی در سینما در آن زمان را ایجاد کرده است. اکثر جنبش های پرطرفدار در سینما منطقه ای بوده اما بر سینمای جهان تاثیر و نفوذ کرده است. این جنبش ها با ریشه های فرهنگی معمولا حوادث ملی، فرهنگ عامه، و یا مسائل اجتماعی را تحت تاثیر قرار داده اند.

از تکنیک های تجربی می توان برای ایجاد سبک های فیلمبرداری نوآورانه استفاده کرد. تدوین های زمانی نماها نیز به فیلم ها هویت منحصر به فرد خاصی را دادند. این جنبش های فیلم نوآورانه نه تنها بر روی سینمای هالیوود تاثیر گذاشتند بلکه در آینده سینما نیز  بسیار مهم هستند.

اکسپرسیونیسم آلمان

cabinet-du-dr-caligari.jpg

فیلم‌های اکسپرسیونیستی آلمانی به میزان غیرعادی بر ترکیب بندی تصویری تک تک نماها تاکید می‌‌کردند. اکران "دفتر کار دکتر کالیگاری" ساخته روبرت وینه در ۱۹۲۰سال تولد سبک اکسپرسیونیسم است.

اکسپرسیونیسم در سينماي آلمان (German Expressionism) جنبشی در سینمای آلمان بود که در سال‌های پس از جنگ جهانی اول، رشد و گسترش یافت. اكسپرسيونيسم آلمان بين سالهاي 1919 تا 1928 شروع شد و به تكامل رسيد و سپس توسط جنبش "رئاليسم نوين سينماي آلمان" كم كم كنار گذاشته شد.

در حقيقت با اكران فيلم ماندگار "مطب دکتر کالیگاری" اثر کارگردان سينماي اتریش رابرت وینه اين سبك در سال 1920 معرفي گرديد. اما فريتز لانگ به نوعي پيشبرنده اين سبك برشمرده مي‌شود.اغراق در نمایش اشیاء، دقت به جزییات صحنه، تاکید بر تقارن، تضاد و پرهیز از پرداختن به جزییات واقعیت روایی از بارز‌ترین ویژگی‌های فرمال این جنبش سینمایی است.

موج نو فرانسه

The-400-Blows.jpg

۴می سال ۱۹۵۹ "چهارصد ضربه"ساخته فرانسوا تروفو، برای نخستین بار در جشنواره فیلم کن نمایش داده شد. پس از غوغایی که اکران این فیلم به پا کرد، در سراسر اروپا به نمایش درآمد تا به ینگه دنیا رسید.

اکران چهارصد ضربه در 16 نوامبر 1959 در سينماي آمريكا دیگر جای هیچ تردیدی باقی نگذاشت که موج نوی سینمای فرانسه هنوز شروع نشده به دوران بلوغ خود رسیده است.

جریانی که باعث شد گرد و غبار وحشتناکی که بر سر و روی سینمای فرانسه نشسته بود، کنار برود و نسل جدید فیلمسازان فرانسوی که عمدتا سینمایی‌نویس به حساب می‌آمدند و در کایه‌دو سینما قلم می‌زدند، وارد عرصه فیلمسازی شوند. جریانی که از اواسط دهه 50 شروع شد و تقریبا یک دهه عمر کرد و به موج نوی سینمای فرانسه مشهور شد. جریانی که خونی تازه به رگ‌های سینما بخشید تا هنر هفتم به یکی از درخشان‌ترین روزهایش برسد.

فرانسوا تروفو، ژان لوک گدار، ژاک دمی، اریک رومر، آلن رنه و آنیس وارد و چند کارگردان دیگر همگی کم و زیاد بر این موج سوار بودند و سینما را زیر و رو کردند. موج نویی که هدیه‌ای ابدی نه‌تنها برای سینمای فرانسه و سینمای اروپا بود که کل سینمای جهان از آن تاثیر پذیرفتند.

هالیوود جدید

Taxi-Driver.jpg

سینمای مستقل آمریکا بیشتر بعد از دهه ۶۰ حضور پیدا کرد. پیش از آن استودیوهای هالیوودی اجازه نمی‌دادند که کارگردانان فیلم‌های خودشان را بسازند و شدیدا بر فیلم‌ها احاطه داشتند. کسانی مثل جان فورد و آلفرد هیچکاک نمی‌توانستند که فیلم‌های خودشان را تدوین کنند چون تهیه‌کننده بر آن‌ها اعمال نظر می‌کرد. اما بعد از دهه ۶۰ و ظهور مکاتب گوناگون در هنر و همچنین تغییر علاقه مردم و جوانان به فیلم‌هایی که فرهنگ عامه داشتند باعث شد که تهیه‌کنندگان هالیوودی هم به فیلم‌های مستقل تر بیشتر توجه کنند. واینجا بود که کارگردانان جوان و نوجویی مثل اسپیلبرگ، اسکورسیزی، کاپولا ودی پالما هم بتوانند که فیلم‌های موردعلاقه خودشان را بسازند و تهیه‌کنندگان هالیوودی هم به آنان توجه ویژه‌ای بکنند.

البته کارگردانانی مانند اندی وارهول یا کاساویتس زیر بار سیستم استودیویی نرفتند و خودشان همچنان مشغول فیلمسازی شدند. بیشتر دلیل حضور سینمای مستقل در بخش سکس و اروتیک بود. چون دیگر تابوها در هالیوود و آمریکا شکسته شده بود و مردم این مسائل را راحت تر درک می‌کردند و در واقع سکس موتور جلوبرنده سینمای آمریکا شد.

فیلم‌هایی مانند راننده تاکسی و خیابان‌های پایین شهر (مارتین اسکورسیزی)، دوئل (استیون اسپیلبرگ)، دیوار نوشته‌های آمریکایی (لوکاس) از جمله مستقل‌های هالیوود آن زمان بود.

نئورئالیسم ایتالیا

bicycle-thieves-image.jpg

تولد سینمای نئورئالیستی ایتالیا را می‌توان از سال‌های 1943-1942 دانست. زمانی که حکومت فاشیستی موسولینی نفس‌های آخرش را می‌کشید و ایتالیا در آتش جنگ می‌سوخت و به همراه دار و ندار مردم، تمام امکانات فیلم‌سازی ایتالیا هم از بین رفت. ویرانه‌های شهرک بزرگ سینمایی چینه چیتا اردوگاه آوارگان جنگی شده بود و حتی فیلم خام به اندازه کافی یافت نمی‌شد. با تمام این اوضاع مکتب نئورئالیسم شکل گرفت و نام سینمای ایتالیا را در تاریخ سینمای جهان به درخشش در آورد.

شروع سینمای ایتالیا با ساز و برگ بسیار مفصل و پر زرق و برقی همراه بود. فیلم‌های بلند و تاریخی که با صرف هزینه‌های سرسام‌آور برای ساخت دکور و در مدت طولانی به داستان‌گویی می‌پرداختند؛ و همه این‌ها در حالی بود که فیلم‌هایی که در اروپا و امریکا ساخته می‌شدند تصاویر خام و بدون سیری بودند که طول‌شان از پانزده دقیقه فزونی نمی‌یافت. تماشاگران آن زمان با اشتیاق فراوان به تماشای صحنه‌های عظیم با هزاران سیاهی لشکر و قصر‌های مجلل و داستان‌های پر‌جزئیات و پر‌شخصیت می‌نشستند و چون هنوز مفهوم سینمای بومی در جهان شکل نگرفته بود و فیلم‌ها بدون اشاره و یا استفاده از زبان یا داستان‌ها و یا فرهنگ ملتی ساخته می‌شد‌ند به راحتی با تماشاگر ار‌تباط بر‌قرار می‌کرد و می‌توانست آن‌ها را برای چند ساعت سرگرم کند. این فضای غیر بومی فیلم‌ها از طرف دیگر فاصله آن‌ها را با واقعیت‌های روز جامعه بسیار زیاد می‌کرد و در واقع از زندگی معاصر در آن خبری نبود. فیلم‌ها به داستان‌های مربوط به طبقه مرفه جامعه رم باستان می‌پرداخت و از بقیه اقشار جامعه به جز در سیاهی لشکرها خبری نبود.

دگما 95

melancholia-e1348455256633-560x335.jpg

در اواخر سال های 1950 ميلادی تعدادی از نويسندگان سينمايی مجله" کايه دو سينما"، از جمله فرانسوا تروفو، کلود شابرول و ژان لوک گدار که زير نظر آندره بازن منتقد معروف فرانسوی فعاليت می کردند، انقلابی در صنعت فيلمسازی فرانسه براه انداختند که تمام قواعد دست و پا گير نظام استوديوئی سينمای فرانسه را زير پا گذاشت. اين حرکت که به موج نوی فرانسه معروف شد، در صنعت فيلمسازی کشورهای ديگر نيز تاثيرات قابل توجهی گذاشت.

در سال 1995 تعدادی از کارگردان های دانمارکی، قوانين کلاسيک و کليشه ای سينما را مانعی برای ارائه داستان ها و نظرياتشان می دانستند. آنها نيز مانند پيشگامان موج نوی فرانسه، دست به تجربه ای عجيب و آنارشيستی زدند، وقوانينی وضع کردند که هر قانون کلاسيک و آکادميک قبل از خود را نفی می کرد.

توماس وينتربرگ، لارس فون تريه، کريستين لورينگ و سورن ياکوبسن بنيان گذاران اين نهضت بودند که به نهضت دگما 95(Dogme95) معروف شد. اين کلمه به معنی تعصب است و تلفظ آن در زبان دانمارکی دومه می باشد.

فون تريه و وينتربرگ مانيفستی صادر کردند که در متن آن اصول دهگانه ای گنجانده شده بود که سازندگان فيلم های دگما 95 مجبور بودند برای ساخت فيلم هايشان تمام اين اصول را رعايت کنند. اين مانيفست که فقط در45 دقيقه در کپنهاگ تنظيم شده بود تحت عنوان "پيمان پاکی" صادر شد.

موج نو

Stranger-Than-Paradise.jpg

 

نخستین فیلم‌های این موج نو (نُوِل وَگ) از کارگردان‌های فرانسوی فیلم‌های داستانی کوتاهی بودند که به‌صورت مستقل تهیه می‌شدند و بسیاری از آنها به‌صورت ۱۶ میلی‌متری فیلمبرداری و بعداً به ابعاد ۳۵ میلی‌متری بزرگ می‌شدند. فیلم‌های دوستی ابلهان (۱۹۵۶) از ژاک ریوِت، و شرورها از فرانسوا تروفو (۱۹۵۷) و نام همهٔ پسرها پاتریک است (۱۹۵۷) از ژان - لوک گُدار، در این ردیف قرار دارند. اما نخستین فیلم بلند و موفق موج نو را غالباً نخستین فیلم کلود شابُرل به نام سرژِ زیبا (نام انگلیسی دیدار تلخ، ۱۹۵۸) می‌شناسند، هر چند فیلم پوئنت کورت از آنیِس واردا سه سال پیش از آن ساخته شده بود. سرژِِ زیبا ماجرای معالجهٔ یک دائم‌الخمر است که در مکان واقعی فیلمبرداری شده و شابُرل از ارث اندکی که به او رسیده بود آن را ساخت. موفقیت این فیلم دست او را باز گذاشت تا فیلم بعدی خود پسرعموها (۱۹۵۹) را بسازد: یک بررسی کتابی از دسیسه‌ای جنسی و جنائی در پس‌زمینه‌ٔ زندگی دانشجوئی پاریسی. در فیلم‌های بعدی شابُرل تأثیر هیچکاک هر بار آشکارتر شد، از جمله در فیلم نیرنگ مضاعف (نام انگلیسی لدا / تارهای شهوت، ۱۹۵۹)، قصهٔ به شدت شیوه‌پردازانه‌ای از یک جنایت روانی؛ و فیلم طعنه‌آمیز و تلخ زنانِ خوب (۱۹۶۰) که به زندگی دختران فروشندهٔ پاریسی (و در یک مورد مرگ آنها) می‌پردازد؛ شکست تجاری عظیمی که این فیلم به بار آورد شابُرل را ناچار کرد چند سالی از موج نو فاصله بگیرد و به تریلرهای (فیلم‌های دلهره‌آور) سنتی‌تر مانند لاندرو (نام انگلیسی ریش‌آبی، ۱۹۶۲) و رسوائی (نام انگلیسی قتل‌های شامپانی، ۱۹۶۶) روی آورد.

سینمای جدید آلمان

New_German_Cinema.jpg

 

مدارس عالی سینما در آلمان، هر یک به ویژگی خاصی شهرت دارند: می‌گویند مدرسه‌ عالی سینما در لودویگزبورگ گرایش به ساختن فیلم‌هایی با "تأثیرهای ویژه" دارد. شهر کلن، بیشتر کارهای ویدئویی ارائه می‌دهد. در مدرسه‌ سینمایی مونیخ، آثار پرزرق و برق ساخته می‌شوند. در اغلب فیلم‌هایی که در استودیو بابلزبرگ (برلین) تهیه‌ می‌شوند، می‌توان ساختمان‌های بتونی خاکستری دید و برلینی‌ها فیلم می‌سازند، برای این‌که خود را به نمایش بگذارند یا ثابت کنند.

به جرأت می‌توان گفت که این ویژگی‌ها، دیگر شاخص فیلم‌های تولید‌شده در این مدارس که اغلبشان از جمله در بخش "چشم‌اندازهای سینمای آلمان" در جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم برلین به نمایش درآمدند، نیستند.

موج نو بریتانیا

if-1968.jpg

موج نوي سينماي انگلستان نهضتي  در سینمای انگلستان بوده که از ابتداي دهه ۶۰ میلادی آغاز شد . اين جنبش سينمايي اگرجه در ابتدا تاثيرپذير از موج نو سينماي فرانسه و نئورئاليسم ايتاليا نشان مي داد؛ اما در ادامه به طرز فكر بومي خود رسيد. در اين جنبش سينمايي موج نو سينماي انگلستان قواعد رايج فيلمسازي را كنار گذاشت و دوربين را به كوچه و خيابان برد و مردم عادي و مشكلات روزمره آنها را به فيلم تبديل مي كرد.

در اين ميان تشكيل گروهي به نام مردان جوان خشمگين كه عمدتا نويسنده هاي جوان تئاتر بودند و در راس آنان شخصيت نمايشنامه نويس انگليسي جان آزبورن (1994-1929)؛ و نوشته ها‌يش به شدت از سوي موج نوي سينماي انگلستان دنبال و به نوعي پايه گذار خوراك فكري اين گروه به شمار مي‌آمد.

در ميان كارگردانان موج نوي سينماي انگلستان احتمالا توني ريچارسون(1991-1928) و ليندسي اندرسون(1994-1923) درخشان ترين چهره‌ها هستند. از فيلم‌هاي مهم ريچاردسون در اين دوران "با خشم به گذشته بنگر"  Look Back in Anger محصول 1959 و از ليندسي اندرسون فيلم "شنبه‌شب و يكشنبه صبح" Saturday Night and Sunday Morning محصول 1960 قابل اشاره هستند. كارگردانان سينماي موج نوي سينماي انگلستان بين سالهاي 1958 تا 1967 اين نهضت سينمايي را سرپا نگه داشتند ولي به مانند تمام جنبش‌هاي سينمايي؛ اين موج نو نيز عمر كوتاهي داشت و به سرنوشت موج نوي سينماي فرانسه و نئورئاليسم ايتاليا دچار گرديد.

موج نو ژاپن

Japanese_New_Wave.jpg

موج نوی ژاپن یا نوبرباگو جنبشی در سینمای ژاپن است که در اواخر دهة پنجاه آغاز شد و تا دهة هفتاد ادامه یافت. این جنبش برخلاف موج نوی فرانسه از استودیوها آغاز شد. هرچند فیلمسازان این جنبش دیدگاه‌هایی مشابه فیلمسازان فرانسوی داشتند و یا در پی قاعده‌شکنی از سرمشق‌های سینمایی بودند. فیلمسازان جنبش موج نوی ژاپن بیشتر به سؤال‌انگیز کردن، تحلیل کردن، نقد کردن و ویران کردن قراردادهای اجتماعی می‌پرداختند. یکی از برجسته‌ترین فیلمسازان موج نوی ژاپن ناگیسا اوشیما نام دارد. او از جمله فیلمسازانی بود که هم نظریه‌پردازی می‌کرد و هم فیلم می‌ساخت و فیلمهایش بازتاب تئوری‌هایش بودند.

موج نو سینمای ایران

mojeirantame.jpg

موج نوی سینمای ایران اشاره به جنبشی در سینمای ایران دارد که از اواخر دهه شصت میلادی آغاز شد. فیلمهاي یک اتفاق ساده ساخته سهراب ثالث و گوزن‌ها ساخته مسعود کیمیایی از آغازگران این سینمای نوین مي باشند. پس از آن، فیلم‌های دیگری چون گاو از داریوش مهرجویی و آرامش در حضور دیگران از ناصر تقوایی و رگبار از بهرام بیضایی ساخته شدند که هر یک با ساختار روشنفکرانه خود موج نوین سینمای ایران را با وجوه گوناگون و ناهمانند بنیاد نهادند. نسل دوم موج نوی سینمای ایران با حضور کارگردانانی چون عباس کیارستمی، رخشان بنی اعتماد، جعفر پناهی، بهمن قبادی، محسن مخملباف، سمیرا مخملباف شکل گرفت که جوایز متعدد ومهمی از جشنوارهای معتبر جهانی برای سینمای ایران به ارمغان آورد. از سومین نسل فیلمسازان موج نوی سینمای ایران که هم اکنون با فیلمهای خود بطور متعدد در فستیوالها و مجامع فرهنگی جهان حضور می‌یابند می‌توان به اصغر فرهادی، پرویز شهبازی، حسین شهابی، مانیا اکبری و مجید برزگر اشاره کرد. فیلم‌های موج نوی سینمای ایران دیدگاه‌های روشنفکرانه، اجتماعی و سیاسی جدیدی را با زبانی شاعرانه به تماشاگران ارائه می‌دهد.

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید