شنبه, 01 آبان 1395 14:17

گفتگوی جنجالی محمدرضا گلزار با روزنامه شرق / ابد و یک روز را باور نمی کنم

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
گفتگوی جنجالی محمدرضا گلزار با روزنامه شرق / ابد و یک روز را باور نمی کنم گفتگوی جنجالی محمدرضا گلزار با روزنامه شرق / ابد و یک روز را باور نمی کنم

سی و یک نما- محمدرضا گلزار، بازیگر سینما در گفتگویی با روزنامه شرق به انتقاد از سیاه نمایی در سینما پرداخت. وی در این گفتگو با اشاره به این که فیلم "بوتیک" واقعیت های جامعه را نشان می داد اما برخی آثار فعلی سینما فقط به سیاه نمایی می پردازند گفت: برخی از فیلم‌ها در این سال‌ها بدون هرگونه دلیل قانع‌کننده‌ای فقط نقاط تاریک جامعه را به رخ کشیدند که تعددشان می‌توانست برخی از واقعیات را نادرست مطرح ‌کند.

 

گلزار با اشاره به فیلم "ابد و یک روز" آن را هم به نوعی سیاه نمایی دانست و گفت: این فیلم را خیلی دوست دارم. ولی اعتقادی ندارم این همه داستان توأمان در یک خانواده رخ بدهد. چنین فیلم‌نامه‌ای از دیدگاه من وجود خارجی ندارد که این همه مصیبت گریبان‌گیر یک خانواده شود. حجم مصیبت و مشکلات آن قدر زیاد است که نمی‌توان به همه آنها در یک فیلم پرداخت. هر کدام از آن اتفاقات می‌تواند بن‌مایه داستان فیلم جداگانه‌ای باشد.

این بازیگر سینما، "ابد و یک روز" را آغاز کننده موجی از فیلم های تقلیدی صرفا سیاه دانست و گفت: حالا پس از موفقیت چنین فیلمی باید منتظر سری فیلم‌هایی باشیم که می‌خواهند شبیه «ابد و یک روز» ‌شوند و به احتمال زیاد فاقد نکات قوت این فیلم نیز هستند. آنچه می‌ماند تعدادی فیلم با داستان‌های به اصطلاح سیاه هست که در سطح مانده‌اند.

متن این گفتگو را با هم می خوانیم:

ناديده گرفتن ها من را وارد فيلم هاي تجاري كرد

گفت وگو با محمدرضا گلزار، به بهانه بازي در فيلم «خشك سالي و دروغ»

محمدرضا گلزار بدون شک يکي از نيازهاي جريان غالب فيلم سازي در سينماي ايران است. هر کشوري که معتقد به صنعت سينماست و سازوکار عرضه و تقاضا را در گردش مالي و اساسا سيستم ستاره سازي مورد هدف قرار مي دهد، به ستارگاني همچون گلزار نيازمند است. هرچند ايران جزء ١٠ کشور دنياست که سينما از بدو پيدايش خود به آن ورود پيدا کرده، اما واقعيت اين است که تا امروز رشد ناهمگوني در شقوق مختلف خود داشته؛ مثلادخل وخرج سينماي ايران با هم هم خواني ندارد، در تکنولوژي و فناوري هاي روز دچار لنگي هايي است و ... اما دو عنصر مهم را داراست؛ يکي نيروي انساني کارآمد و مولد و ديگري تماشاگراني بالقوه و بالفعل. جدا از بحث جامعه شناسانه و آسيب شناسانه، شخص محمدرضا گلزار هم چندسالي است که به اصطلاح پوست انداخته و رويه خود را در نمايش هنر بازيگري تغيير داده است. در پنج سال اخير نوع انتخاب هاي نقش ها و گزيده کاري اش گواه اين مدعاست. بنابراين براي مقوم شدن بنيه سينما، چه در بحث گيشه و چه از جنبه هاي هنري، بررسي چنين پديده هايي ضروري به نظر مي رسد. محمدرضا گلزار در فيلم «خشک سالي و دروغ» بازي قابل قبولي ارائه کرده است که به اين بهانه با او به گفت وگو نشستيم:   

    هنگام اکران مردمي فيلم «خشک سالي و دروغ» ديدم که کنارتان طرفداران شما دختران، پسران نوجوان و البته جوانان و بزرگسالاني حضور داشتند که مي خواستند با شما سلفي بگيرند. اما آنچه توجهم را جلب کرد، گريه دختر نوجواني با چهره معصوم بود که دوست داشت شما را از نزديک ببيند، ولي ظاهرا محافظان، شما را به اتاقي برده بودند تا از هجوم جمعيت در امان باشيد. وقتي هنوز هم ابراز احساسات اين چنيني طرفداران تان را مي بينيد، چه حسي داريد؟ با توجه به اينکه چند فيلم شما هم با شکست تجاري مواجه شد.

     نخست بايد بگويم هميشه استقبال و اظهار لطف مردم برايم محترم و لذت بخش بوده، هست و خواهد بود. براي من مردم بسيار مهم و عزيز هستند. تا اندازه اي هم که در توانم هست تلاش مي کنم پاسخ گو و قدردان محبت هاي آنها باشم. در شب افتتاحيه اکران فيلم «خشک سالي و دروغ» خيلي دوست داشتم بيشتر در کنار مردم بمانم، اما از يک جايي به بعد حراست سالن تشخيص داد که بهتر است ميان جمعيت نباشم. در ضمن به گواه آمار «شکست تجاري» درباره فيلم هاي من صدق نمي کند. بنابراين گفته شما را اصلاح مي کنم که بعضي از فيلم هايم در مقايسه با فيلم هاي ديگرم فروش کمتري داشتند.

     طبيعي است که تحليلم در گستره فيلم هاي تان قابل بررسي است؛ يعني خودتان را با خودتان مقايسه مي کنم.

     من هميشه تلاش کرده ام در انتخاب هايم نهايت دقت را داشته باشم، اما طبيعي هست که من هم مرتکب اشتباهاتي شده ام. بعضي مواقع هم فيلم هاي خوبي کار مي کني که در اکران دچار مشکل مي شوند؛ مثل شرايط من در چند سال اخير که ديگر تقصير من نيست. حدود دو سال در سينما کار نکردم؛ نه اينکه منعي باشد، در حال بازي در مجموعه «ساخت ايران» بودم. دو سال هم هست که فيلم هايم به دلايل مختلف اکران نمي شوند. در فيلم «دلم مي خواد»، به کارگرداني آقاي بهمن فرمان آرا بازي کردم که به دليل اختلاف نظر بين کارگردان و تهيه کننده هنوز اکران نشده است. در فيلم «مادر قلب اتمي» بازي کردم که به گواه آنهايي که فيلم را ديده اند، فيلم بسيار خوبي شده، ولي متاسفانه به دليل سوژه خاصش اکرانش بلاتکليف است! در فيلم «خشک سالي و دروغ» بازي کردم که سال گذشته از «جشنواره فيلم فجر» کنار گذاشته شد تا اصلاحاتي رويش انجام شود. حالاهم که خوشبختانه اکران شده، حوزه هنري از پخش آن در سالن هاي خود ممانعت کرده است. اميدوارم فيلم «سلام بمبئي» هم آذر امسال بدون مشکل اکران شود.

   

     شما چند ويژگي داريد که شرايط را تا حدي براي شما پيچيده و البته منحصر کرده است. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در دهه ٦٠ خورشيدي به دليل سياست گذاري هاي مديران وقت سينما، برخلاف The star system in Hollywood films، شاهد Anti star system بوديم که معمولابه جاي بازيگران، فيلم ها و کارگردان ها ستاره بودند! اما در دهه ٧٠ و به ويژه بعد از سال ١٣٧٦، سينما تکاني خورد. شما بعد از آن شرايط پا به عرصه سينما گذاشتيد و فرصتي پيش آمد که بحث ستاره سازي به طور عملي دنبال شود. در سينماي تجاري و بدنه توانستيد جايگاه مناسبي پيدا کنيد. اما فقط شما بوديد که توانستيد در آن مقطع مخاطبان بالقوه سينما را به سالن ها بکشانيد و آنها براي تماشاي بازي هاي تان پول بليت بدهند. اين فرصت طلايي را البته مرحوم ايرج قادري براي سينماي ايران ايجاد کرد؛ او که سال ها در حاشيه نگه داشته شده بود! آقاي قادري که به قول خودش «نبض تماشاگر در دستانش» بود، بازيگر جديدي را وارد سينما کرد. سوال اساسي اين است که شما به مثابه يک «پديده» چگونه و چقدر توانستيد از اين فرصت حسن استفاده را بکنيد؟

     با تحليل شما مخالفت نمي کنم. اما به طور کلي زماني که کاري را انتخاب مي کنيم، هميشه همه شرايط براي بهترشدن آن دستبه دست هم نمي دهد.

     من هميشه گفته ام اکثر کارها با اين هدف که «آواتار» بسازيم، شروع مي شود، اما در عمل «هادي و هدي» تحويل داده شده!

   

    مرحوم جلال مقدم جمله معروفي دارند که مي خواهيم مثل تارکوفسکي فيلم بسازيم، ولي دست آخر به قر کمر فيلمفارسي رضايت مي دهيم!

     بله. البته واقعيت اين است هدف همه مان ساخت فيلم خوب است. من با فيلم «سام و نرگس» مرحوم ايرج قادري وارد سينما شدم، اما يادتان نرود کار دومم فيلم «زمانه» بود که در آن فيلم روي ويلچر نشستم و موهايم را از ته تراشيدم. فيلم «شام آخر» را بازي کردم و بعد از آن در فيلم «بوتيک» حضور يافتم. حالاشما چرا همان زمان به بازي من در اين فيلم نپرداختيد؟!... جالب است، الان هم که همه از «بوتيک» صحبت مي کنند، اکثرا مي گويند بازي آقاي رضا رويگري (شاپوري)، حامد بهداد (مهرداد) و خانم فراهاني (اتي) و جهانگير خيلي خوب بوده... توجه کنيد، نمي گويند محمدرضا گلزار خوب بوده، مي گويند جهانگير خوب بوده!! در آن زمان هم فيلم را از بخش مسابقه سينماي ايران جشنواره فيلم فجر بيرون آوردند؛ درحالي که فيلم بسيار خوبي بود. داستانش از عشق در بطن جامعه آمده بود و بي دليل مثل برخي از فيلم هاي امروزي سياه نمايي نمي کرد. حالاسوالم اين است مگر يک بازيگر در عمر هنري خود چقدر فرصت پيدا مي کند و در چند فيلم درخشان مي تواند حضور داشته باشد؟!

   

     البته فيلم «بوتيک» در بخش «فيلم هاي اول»، جايزه بهترين فيلم اول از بيست ودومين جشنواره فيلم فجر را دريافت کرد، اما خب در اين بخش بازي بازيگران ارزيابي نمي شد. بااين حال به اين نکته اشاره کرديد که منتقدان و صاحب نظران، بازي شما را تحليل نکردند. آيا تا اين حد براي نگاه منتقدان اهميت قائل هستيد؟

     بدون ترديد در آن مقطع نظر مثبت منتقدان باعث مي شد فيلم نامه هايي هنري از اين دست هم به سوي من سوق پيدا کند. اما اين ناديده گرفته شدن ها من را از آن فضا دور کرد! من وارد فيلم هاي تجاري شدم که البته از بازي کردن در بسياري از آن فيلم ها ناراضي نيستم و به نظرم اتفاقا فيلم هاي خوبي هستند.

   

    مثلاچه فيلم هايي؟

     مثل «کما»، «آتش بس» و «توفيق اجباري» که مردم آنها را دوست دارند. البته اشتباهاتم را مي پذيرم، اما برخي از انتخاب هايم به دليل شرايطي بوده که برايم پيش آمد؛ يعني در شرايطي قرار گرفتم که گريزي از آن نبود.

   

     البته واقعيت اين است که هر بازيگري براي تداوم حضور نياز دارد فيلم بازي کند. اين شرايط هم فقط مختص شما نيست. همه بازيگران چنين شرايطي دارند، اما سوال اين است که براي تداوم حضورتان، بهتر نبود براي حرکت موثر در هر دو جريان، فضا را مديريت مي کرديد؛ يعني هم در فيلم هاي تجاري و هم در فيلم هاي هنرمندانه با کارگردانان شاخص حضور مي داشتيد؟

     متوجه منظورتان هستم. اين اتفاق ها مربوط به قبل از سال ١٣٩٠ است. از اين سال به بعد در فيلم هاي خوبي بازي کرده ام؛ مثلادر سريال شبکه خانگي «ساخت ايران» بازي کردم و همين طور در چهار فيلم سينمايي خوب. درحال حاضر هم مجموعه «عاشقانه»ام در حال آماده شدن است.

   

     البته به نظر مي رسد در جاهايي، مثل برخي از همکاران تان سياست به خرج نداديد. بازيگراني مي شناسم که نه چهره و فيزيک شاخصي دارند و نه بازي دندان گيري، اما در هر نشريه و رسانه و هر دفتر فيلم سازي سايه شان را مي بينيم، ولي سايه شما در خيلي جاها مستدام نبود! اصلاچرا با نشريات تخصصي و رسانه هاي مهم در ارتباط نيستيد؟ چرا افراد معدودي با شما در ارتباط هستند که در عمل جوري به نظر مي رسد که خود شما عامدانه از رسانه ها کناره گيري مي کنيد؟

     تا حدي با شما موافقم. خيلي پيگير اين نوع ارتباطات نبودم. اعتقاد داشته و دارم که چيدمان زندگي ام رقم خورده و روزي ام از سوي خداوند مقدر شده است.

   

     اين جمله شما شعارگونه است كه ما به توکل اعتقاد داريم و نه تبليغات. اين نگاه لازم است، اما کافي نيست. بالاخره جهان امروز عصر ارتباطات است و شما در اين حيطه مي توانيد هدف تان را دنبال کنيد!

     اگر با مطبوعات هماهنگ نبودم، دليلش تعمدي نبوده. شايد هم اين عزيزان فکر مي کردند اگر سراغ من بيايند، با برخورد بدي مواجه مي شوند.

   

     شايد! اما واقعا دليلش چه بود. آيا خجالتي هستيد؟

     اصلا. اما خب دليلي هم نمي ديدم که چيدماني داشته باشم که ديده شوم. احتمال فراموشي بازيگري که چهار سال در سينما، فيلم نداشته بسيار زياد است. اما خوشحالم که الان با وجود کم کاري ام، مخاطبانم شايد ١٠ برابر زماني شده اند که مثلادر «آتش بس» بازي کردم.

   

    از گوشه وکنار شنيده ام که از فيلم سازان خوب پيشنهاداتي دريافت کرديد؛ مثلاچرا با مسعود کيميايي يا بهرام بيضايي همکاري تان عملي نشد؟

     قسمت نبود. پروژه سينمايي «لبه پرتگاه» آقاي بيضايي کلامنتفي شد. براي بازي در دو فيلم «سربازان جمعه» و «متروپل» آقاي کيميايي نيز دعوت شدم که هر کدام بنا به دلايلي اتفاق نيفتاد. جدا از آنکه کارکردن با آقاي کيميايي جزء افتخارات هر بازيگري است، ايشان را قلبا دوست دارم و اميدوارم روزي با ايشان کار کنم.

   

    به طورکلي تعريف تان از سينما و نگاه تان به اين هنر چيست؟

     سينما براي من در وهله اول هنر - صنعت سرگرم کننده تعريف شده و سپس در قالب روايت سالم قصه، مي تواند کاربرد آموزشي داشته باشد. خيلي کلي گفتم.

   

     منظور شما از اشاره به به کارگيري واژه سياه نمايي براي برخي از فيلم هاي ايراني چه بود؟

     برخي از فيلم ها در اين سال ها بدون هرگونه دليل قانع کننده اي فقط نقاط تاريک جامعه را به رخ کشيدند که تعددشان مي توانست برخي از واقعيات را نادرست مطرح کند.

   

     چند سالي است که در کاربرد و مصرف واژگان اسراف مي کنيم و بدون اينکه بدانيم جايگاه و منزلت هر واژه چيست و کجاست آن را به کار مي بريم. «سياه نمايي» هم از همان واژگان است. در جايي خواندم که گفتيد فيلم «ابد و يک روز» بهترين فيلم سينماي ايران است. درحالي که برخي ها به فيلم واژه سياه نمايي را سنجاق مي کنند. نظرتان چيست؟

     اين فيلم را خيلي دوست دارم. ولي اعتقادي ندارم اين همه داستان توامان در يک خانواده رخ بدهد. چنين فيلم نامه اي از ديدگاه من وجود خارجي ندارد که اين همه مصيبت گريبان گير يک خانواده شود. حجم مصيبت و مشکلات آن قدر زياد است که نمي توان به همه آنها در يک فيلم پرداخت. هر کدام از آن اتفاقات مي تواند بن مايه داستان فيلم جداگانه اي باشد. حالاپس از موفقيت چنين فيلمي بايد منتظر سري فيلم هايي باشيم که مي خواهند شبيه «ابد و يک روز» شوند و به احتمال زياد فاقد نکات قوت اين فيلم نيز هستند. آنچه مي ماند تعدادي فيلم با داستان هاي به اصطلاح سياه هست که در سطح مانده اند. ما فيلمي به نام «مادر قلب اتمي» ساختيم. فيلم از دقيقه ٢٠ به بعد وارد فضايي شبيه به سوررئال مي شود که هيچ ما بازاي بيروني ندارد. وقتي فيلم در جشنواره برلين به نمايش درآمد و با استقبال زياد مخاطبان مواجه شد، از من پرسيدند که داستان اين فيلم در کشور شما وجود خارجي دارد که جواب من منفي بود. توضيح دادم که اين فيلم براساس ذهنيت نويسنده فيلم نامه ساخته شده و نه براساس واقعيات موجود در ايران.

   

     پس از چه نظر فيلم «ابد و يک روز» مطابق عقيده تان بهترين فيلم است؟

     فيلم به لحاظ ساختار و تکنيک و بازي ها درجه يک است. من مجموعه اتفاقات در فيلم را باور نمي کنم.

   

    چقدر فيلم هاي روز جهان را دنبال مي کنيد؟

     خيلي.

   

    چه نوع فيلمي با ذائقه شما سازگار است؟

     تنوع فيلم هاي مورد علاقه من کم نيستند.

   

    از بازي کدام بازيگران استقبال مي کنيد؟

     متيو مک کانهي، ادوارد نورتن، دنزل واشنگتن و راسل کرو جزء بازيگران مورد علاقه من هستند.

   

     نظرتان درباره بازي بازيگران زن خارجي چيست؟

     مورد به خصوصي در نظر ندارم.

   

    در مصاحبه اي از قول شما خواندم که علاقه مند نيستيد با خبرنگاران زن گفت وگو کنيد. چرا؟

     اين طور نيست.

   

     آيا ضدزن هستيد؟

     من آذري هستم. به عبارت دقيق تر ترک متعصب هستم. آيا مرد سنتي و غيرتي، ضدزن معنا مي شود؟

   

     غيرتي بودن معنا و مفهومي دارد به عمق فرهنگ و تاريخ اين سرزمين. به طور مثال دو فيلم «قيصر» و «فروشنده» را با هم مقايسه کنيد. قريب ٥٠ سال از هم فاصله دارند. مردان هر دو فيلم، يعني قيصر (بهروز وثوقي) و عماد (شهاب حسيني) با موقعيتي واحد مواجه مي شوند که ناموس شان مورد تعرض قرار مي گيرد. هر دو به قانون مراجعه نمي کنند و انتقام شخصي مي گيرند و دست آخر هر دو به شيوه خودشان کَلَک متعرض را يک سره مي کنند. حالاشما کدام مدل غيرتي هستيد؟

     همچنان مدل قيصر.

   

     اصولامبنا و معيار شما براي بازي در چند فيلم، در يک سال چيست؟

     بازي کردن من مثل بقيه بازيگران نيست؛ مثلافلان آقاي بازيگر در شش ماه اول سال دست کم در هشت فيلم بازي مي کند؛ درحالي که در سال تنها شايد چهار کار درخشان در سينماي ما ماندگار شود.

   

     چون شما موقعيت بيشتري براي امرار معاش داريد؟

     چطور؟

   

     به شما به دليل چهره و فيزيک تان کارهاي تبليغاتي هم پيشنهاد مي شود. پس فرصت شغلي براي شما خوشبختانه بيشتر است، اما ديگران چنين فرصتي ندارند؛ بنابراين مجبورند در فيلم هاي بيشتري بازي کنند تا خرج خود و خانواده شان را دربياورند، اما از سويي قبول دارم که برخي از بازيگران اين روزها مدل رضا بيک ايمان وردي در سينماي ايران کار مي کنند که خب پذيرفتني نيست.

     اين هم يک نظر است. اما به فعاليت تبليغاتي ام اشاره کرديد. از اين نظر خرسندم که با برندهايي مثل لوندويل و جي.يو.ام کار مي کنم.

   

     با همه اين توضيحات چرا در فيلم بد «در امتداد شهر» علي عطشاني بازي کرديد؟

     من آخرين نفري بودم که به پروژه اضافه شدم و به هرحال جزء کارهاي من است.

   

    چقدر اهل کتاب خواندن هستيد؟

     زمان دانشگاه بيشتر کتاب مي خواندم. الان هم زمان درگير انتشار آلبوم موسيقي، برپايي کنسرت، بازي در فيلم و سريال و مديريت دو رستوران هستم که متاسفانه فرصتي براي مطالعه نيست و مي دانم که اين ايراد بزرگ همه ما هست که کتاب خوان نيستيم.

   

     کار ديگري نمي خواهيد انجام بدهيد؟ به نظرم کم کار هستيد... .

(مي خندد) خب من بيش فعال هستم. هر ساعتي از شب بخوابم، راس ساعت شش صبح بيدار مي شوم و کارم را آغاز مي کنم.

   

     خب فقط مي توانم بگويم خداقوت!

(مي خندد) ممنون، اين اتفاق به من کمک مي کند تا تلاش کنم به اهدافم برسم.

   

     اهداف تان چيست؟

     اهداف که در هر زمان و شرايط مي تواند فرق داشته باشد. ولي به طور کلي مي توانم بگويم در اين زمان دوست دارم نقش هايي را بازي کنم که هر وقت مي بينمشان، همچنان برايم لذت بخش باشد. مردم از کارهاي گذشته من هنوز ياد مي کنند. در موسيقي هم به دنبال اين هستم که دوباره روي صحنه برگردم. همان طور که مي دانيد از سال ٧٧ در عرصه موسيقي فعاليت مي کنم

   

     جمله کليدي پاياني شما براي اين گفت وگو چيست؟

     از مردم تشکر مي کنم و دستشان را مي بوسم. ممنونم که اين همه لطف شان شامل حال من شده. اميدوارم از کارهايم خوششان بيايد و بتوانم محبت شان را جبران کنم.

    منبع: روزنامه شرق ، شماره 2709 به تاريخ 1/8/95، صفحه 12 (سينماي ايران)

نويسنده: فرانك آرتا

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید