نمایش موارد بر اساس برچسب: مریم بوبانی

سی و یک نما- خانم بوبانی را از نزدیک می شناسم. ریشه هایمان یکی است و باورهایمان نزدیک به هم. هم محله ای هم هستیم. هر دو در شهرک اکباتان. زن سختی است. دیر می جوشد اما وقتی نزدیکت شود، می توانی حتی از دور هم به رفاقتش تکیه کنی. اگر بازیگر نقش اصلی نمی شود نه به دلیل بینی عمل نکرده اش است و نه موی رنگ نکرده اش. شناسنامه اش را هم دستکاری نمی کند. اگر او نقش اول نیست چون ما بلد نیستیم قصه ای بنویسیم که نقش اولش بازیگری چون او بطلبد. شاید اگر بنویسیم هم طالبش کم باشد. بازی او را همیشه دوست داشتم اما در "خاک سرخ" بیشتر. من آن مادر جنگ زده را دوست داشتم و در آخرین سکانس بازیش در خاک سرخ بیشتر از هر گذاشتن و برداشتن حجابی به گردن رگ غیرتم در مورد وطنم و باورهایم حق دارد. موهای سفید بافته ی او اغواکننده نیست، شاید ساختار شکن باشد، اما اگر معترض هم باشد که هست اما نه دشمن است، نه فرصت طلب است و نه وطن فروش. پاسپورت هم نمی خواهد چرا که اهل از بورلی هیلز لیدر شدن نیست. او مریم بوبانی است. هم کُرد است و هم جنوبی. نمی خواهد " اهواز" را "احواز" بنویسد و نمی خواهد "زن"را "ژن". او حجابش را برداشت تا شما او را ببینید که اعتراض دارد، پرسش دارد و خشم دارد. او از آن دسته هنرمندانی است که ما به او بدهکاریم و نه او به ما. مایی که دل بدست آوردن بلد نیستیم. می گوییم مهسا امینی خودش فوت کرد، بی هیچ خشونتی. مریض بود. و این درد را بیشتر می کند. چرا باید یک دختر جوان با بیماری زمینه ای آنچنان در معرض استرس قرار بگیرد که بمیرد. می گوییم فلان دختر و فلان دختر خودکشی یا اووردز کرده، اما کدام بی انگیزگی و کدام خشم تا این اندازه آمار خودکشی را سرسام آور بالا برده؟ مریم بوبانی هم با چنین پرسش هایی روسری از سر برداشته.

منتشرشده در سینمای ایران

سی و یک نما - فیلم سینمایی «زالاوا» به کارگردانی ارسلان امیری در هشتمین دوره‌ فستیوال بین‌المللی فیلم دهوک جایزه بهترین بازیگر مرد برای نوید پورفرج و بهترین کارگردان برای ارسلان امیری را به دست آورد.

منتشرشده در سینمای ایران

سی و یک نما - سی و چهارمین جشنواره بین‌المللی «سینه کید» آمستردام هلند از ۷ اکتبر تا ٨ نوامبر (۱۶ مهر تا ۱۸ آبان) برگزار خواهد شد. فیلم سینمایی «قطار آن شب» در این جشنواره به نمایش درمی‌آید.

منتشرشده در سینمای ایران

سی و یک نما - «ترور خاموش» با روایت حساس ترین پرونده امنیتی چند سال اخیر در حوزه مواد مخدر و قاچاق انسان از جمعه ۲۲ شهریور ساعت ۲۲:۱۵ روی آنتن شبکه یک می رود.

منتشرشده در تلویزیون

سی و یک نما _ تصویربرداری سریال «مرگ خاموش» احمد معظمی در حالی به پایان رسید که این سریال به مافیایی مواد مخدر در کشورهای حاشیه خلیج‌فارس می پردازد.

منتشرشده در تلویزیون

سی و یک نما_بیش از ۹۷ درصد تصویربرداری سریال «مرگ خاموش» احمد معظمی در جنوب ایران به اتمام رسید و گروه برای پایان تصویربرداری عازم یکی‌ از کشورهای منطقه می‌شود.

منتشرشده در تلویزیون

سی و یک نما -مجموعه تلویزیونی "بی قرار" به نویستدگی و کارگردانی فلورا سام از پنجم آذرماه روی آنتن شبکه دوم سیما می‌رود.به گزارش مشاور رسانه‌ای پروژه، مجموعه تلویزیونی «بی قرار»  سرانجام پس از چهار سال از دوشنبه هفته آینده (پنجم آذرماه) در باکس اصلی سریال‌های شبکه دوم سیما و از ساعت ۲۱:۳۰ تا ۲۲:۳۰ روی آنتن خواهد رفت.

منتشرشده در تلویزیون


بهمن فرمان‌آرا و بازیگرانش برای اکران مردمی «دلم می‌خواد» به پردیس کورش می‌آیند.

منتشرشده در سینمای ایران


هما گویا(سی و یک نما) - بهمن فرمان آرا بیست سال پیش بعد از بیست سال به ایران آمد و فیلمی ساخت به نام" بوی کافور عطر یاس" که انقدر ذوق زده بودیم از بازگشت کارگردان "شازده احتجاب" که دربست فیلمش را پذیرفتیم.


 


اگر حتی جایی از فیلم را نمی فهمیدیم و یا از آن لذت هم نمی بردیم فکر می کردیم که ایراد از ماست که درک درستی از فیلم و فیلمسازی نوین از کارگردانی که دو دهه در ینگه دنیا سینما را رصد می کند نداریم
اما فیلم بعدی "خانه ی روی آب" چیز دیگری بود .قصه ای تازه با چاشنی فانتزی که به واقع قصه گو بود و میشد با آن ارتباط برقرار کرد. ارتباطی که با ساخته های بعدی او ، از آن فاصله گرفتیم و این فاصله همچنان ادامه داشت و با "دلم می خواد "به اوج  رسید.
دغدغه فرمان آرا در تمام فیلم هایش مرگ است.ترس از مرگ و در کنارش ترس از زندگی که این دو لازم و ملزوم یکدیگرند.همانطور که در دیالوگی از من دلم می خواد به آن اشاره می کند.
دغدغه مرگ برای فیلم های فرمان آرا نیاز به بستری برای پیش بردن قصه هم می خواهد که می تواند معضلات اجتماعی،اقتصادی و سیاسی باشد که قرارست به آن دل ببندیم و دنبالش کنیم و البته وجود کودکانی که انگار ضمیر ناخودآگاه فیلمساز هستند که در گوشه و کنار فیلم هایش خودنمایی می کنند.

 

 

31namafarmanara2.jpg

 


 فیلم در ارشیو مانده اما تازه اکران شده فرمان آرا این بار زندگی و مرگ را به شکل تازه ای تصور می کند و حالا کودک درون او  با یک آهنگ ریتمیک قردار که دخترک کودک کار به بهرام فرزانه نویسنده افسرده و کارآکتر اصلی فیلم می دهد شکل دیگری می گیرد.
قهرمان فیلم اخیر فرمان ارا باز هم یک نویسنده است . کیانیان قهرمان همیشگی فیلم های فرمان آرا  اما این بار با گریمی شبیه انیشتن و بازی قابل قبولی که یقینا در تمام زندگی انقدر به سازی نرقصیده که در این فیلم می رقصد. به گونه ای که گر چه از توان بازیگری  و تلاش او لذت می بریم اما از آن رضایت نداریم و دلمان را به درد می آورد تا جایی که حتما کارآکتر "دکتر" را در فیلم "خانه ای روی آب" برای او ترجیح می دهیم.البته این را می شود به حساب تعصبمان به بازیگری بدانیم که با نقش های فوق العاده ای تحسینش کردیم و در ششمین دهه زندگی اش از او بازی هایی می طلبیم که باز هم به وجدمان بیاورد و نه اینکه قر کمرش را بشماریم حتی اگر لازمه پیشبرد روند فیلم باشد.چیزی که کاملا مشخص است "محمدرضا گلزار" زیر بار آن نرفته و این در مورد او قابل تحسین است.

 

 

55.jpg

 


فرمان آرا در "خانه ای روی آب" کلی کلاف کاموای به هم گوریده دارد،رنگ و وارنگ که پیرزنی به صورت نمادین در حال بافتن آنها است اما از کلاف های سردر گم کم نمیشد و این گوریدگی و امتداد نخ های رنگی مدام با تعلیق قصه بیشتر میشد و پیرزن بافنده هم از آن جا می ماند. اما در فیلم "دلم می خواد" انگار نخ های کاموا و کلاف سر ذر گم زندگی به مقصد رسیده  و رسالتشان را به دست آورده اند و لباس و شال و ژاکت هایی دستباف شده اند با طرح هایی زیبا بر تن تک تک شخصیت ها.
یکی از زیر و یکی از رو....
در حالی که کلاف زندگی در قصه آشفته فیلم هم چنان سر در گم است و با شنیدن آهنگی در ضمیر نا خودآگاه و رقص بابا کرم هم تنیده نمی شود.
فرمان آرا انگار یک حرفی دارد که هنوز نتوانسته در قالب فیلم هایش بزند و به همین دلیل در تمام آن ها  تلنگری به کارهای قبلی میزند.(که این می تواند شگرد او باشد مثل طراحی صحنه و لباسی که می پسندد و مختص اوست).
زندگی و مرگ،تابوت و عزاداری عضو لاینفک تمام این نمادهای شبیه به هم است
و اما فیلم « من دلم می خواد » در چند سطر:
پیام های تلفنی که هر کدام خبر از مرگ یک رفیق می دهد،اجتناب از رفتن به مجالس ختم که انگار انتظاری برای مجلس ختم خود اوست و ...
بهرام فرزانه نویسنده ای که در شصت سالگی دیگر نمی تواند رمان تازه ای بنویسد . او آشفته و افسرده است مثل ظاهرش و مثل خانه ای که آشفتگی و کهنگی از آن می بارد و مثل پرنده در قفس مادام ، زن همسایه که دیگر نمی خواند.
زن های بارور نماد چه چیز هستند؟
زاییدن و زاده شدن...
منشی روانپزشک که حامله است
زن همسایه که حامله است
کارگر خانه که سنی بالاتر از بارداری دارد (با بازی مریم بوبانی) حامله است, عروسش حامله است اما بچه اش تکان نمی خورد و حتی کابوس های شبانه مرد افسرده بیماری (صابر ابر) که حامله است و زایمان می کند که این دیگر اوج کلافگی مخاطب است از قصه های روایت نشده و رها شده فیلم تازه فرمان آرا.

 

 

31namadelammikhad3.png

 


حاملگی انگار بستری است برای اینکه جامعه آبستن حوادثی است که به جز مرگ،نوزادو کودک در فیلم های فرمان آرا حایگاه خاصی دارند که بی رحمانه و تلخ و گزنده است جرا که حتی بچه ها و نوزادان هم بوی مرگ می دهند
وام گرفتن از بازی بازیگران بزرگ در تک سکانسی که گاه تک سکانس-پلان است،و زوم کردن روی یک شخصیت و هدر دادن موقعیت شخصیت هایی که جا دارند تا از آنها بیشتر بهره بگیرند هم در کارهای فرمان آرا تکراری و نخ نما شده است. مثل  کارآکتر پسر بهرام فرزانه؛نیما با بازی محمدرضا گلزار که می توانست تعلیق خاصی به قصه بدهد و فرصت بیشتری برای تجربه نقشی تازه برای این سوپر استار باشد که شاید یکبار دیگر "بوتیک" را به یادمان بیاورد و نقش نیما واقعا این پتانسیل را داشت.
در این میان تنها دلخوشی دیدن فیلم، بازی درخشان و شخصیت پردازی  خوب  و دلچسب مهناز افشار است که به خوبی در نقش یک زن  خیابانی درامده است البته باز هم با نوزادی قلابی در آغوش که مبادا بیرحمانه ترین شکل حضور نوزادان را مثل "بوی کافور عطر یاس" فراموش کنیم. یک زن خیابانی که چادری را گوله کرده و به شکل نوزاد در آغوش کشیده است.انگار اینطوری مشتری های هوسران نیمه شب بیشتر می شوند و طالب تر و مزاحمت نیروی انتظامی کمتر.

 

 

 

31namadelammikhad4.png

 


 و چه نگاه تلخ و بیرحمی است از شهر دود زده ی تهران.
داستان من دلم می خواد با نام قبلی "من دلم می خواد برقصم" قصه نویسنده افسرده ای به نام بهرام فرزانه است که دیگر نمی تواند با ماشین تایپ قدیمی اش داستان تازه ای خلق کند. روزی که با ماشین عتیقه ی کلاسیک (شورولت ایمپالا) دهه شصت میلادی اش در خیابان رانندگی می کند ،دختر کوچکی، پشت چراغ قرمز اصرار دارد در هیاهوی شهر به او سی دی بفروشد ، نویسنده امتناع می کند و دختر سی دی را به او هدیه می دهد و ناپدید می شود.بهرام کنجکاو می شود و سی دی را گوش می دهد که یک آهنگ رقص ریتمیک قردار است. حواس او به آهنگ پرت میشود و با ماشین زیر کامیون میرود ولی وقتی به خود می آید هیچ اثری از تصادف نیست اما صدای موسیقی در گوشش مرتب شنیده می شود و او را به رقص وا می دارد...
در راه خانه با زنی خیابانی آشنا می شود و حالا اتفاق هایی که برایش افتاده به او این انگیزه را می دهد که بعد از مدت ها قصه ای بنویسد در حالی که همه فکر می کنند که او دیوانه شده است..
 در انتها  لازم است به بازی خوب "پیام دهکردی" در نقش روانپزشک هم اشاره کرد که خوشبختانه بخت یارش بوده و کارگردان به او فرصت داده تا دقایقی در فیلم حضور بیشتر و درخشانتری داشته باشد.
البته رضا بهبودی در نقش همسایه ارگانی بهرام فرزانه که کل سکانس های او در آسانسور است (به جز یک پلان)با شخصیتی کاملا اضافه و تکراری در قصه هم مثل همیشه بازی خوبی دارد اما حیف که از قصه فیلم بیرون میزند
به هر حال بهمن فرمان آرا سبک خودش را دارد و لابد کسانی که این سبک را می پسندند (بخصوص قشر اپوزوسیون و روشنفکر سینما) می توانند با آن ارتباط برقرار کنند اما من به خصوص با سکانس آخر فیلم و رقصیدن نوزادان که بسیار هم تروکاژ و اسپشیال افکت بد و پیش پا افتاده ای داشت نتوانستم ارتباط بگیرم و با ذهنی آشفته سالن سینما را ترک کردم و از اینکه فیلم مدتی در صف تایید اکران بود افسوس نخوردم ولی به هر حال سینما یک مدیوم کاملا سلیقه ای است.

منتشرشده در سینمای ایران

سی و یک نما- بزرگداشت مریم بوبانی در سی و سومین جشنواره فیلم کوتاه تهران برگزار می شود.

منتشرشده در سینمای ایران
صفحه1 از2