Super User

Super User


هما گویا – در رشته ی معماری تحصیل می کرد که ناتمام درسش را رها کرد و در اصفهان به بازیگری در نمایش روی آورد . اقبال  یارش بود که کارگردان اصفهانی
کارکشته ای چون "کیومرث پور احمد" او را برای بازی در یکی از بهترین فیلم هایش و شاید هم بهترین فیلمش یعنی "شب یلدا"انتخاب کرد.

پنج شنبه, 28 آذر 1392 16:07

آخر پائیز و ...."یلدا" ی عزیز


فرانک قصاب زاده _ نمیدانم چه جادویی است در این لحظات آخر، لحظات آخر هر چیزی که زیباترش میکند، جذاب تر، به یادماندنی تر و گاهی خوشمزه تر حتی!
لحظات آخری که خورشید میخواهد غروب کند، درست یک ربع مانده به غروب، آسمان به زیباترین حد خود میرسد، زرد و نارنجی و قرمزی که می روند تا به یاسی و نیلی کبود بپیوندند. تلفیقی رازآلود از رنگ ها، دایره ای سرخ و محو، محصور در تونالیته بی نظیری از بنفش.

سه شنبه, 26 آذر 1392 22:21

نفس کشیدن در زیر آب

علیرضا موسیوند- "خون مردگی"ساخته ی " محمد کارت"فیلم ویژه ایست.
عصر امروز مستند خونمردگی در هفدمین جشنواره فیلم حقیقت توانست دیپلم افتخار بهترین گزاری و همچنین لوح تقدیر بهترین مستند اجتماعی را تصاحب کند

شاید "در شوره زار " ....خودمان را پیدا کنیم
هما گویا – دور شدن از تئاتر کلاسیک و ادبیات نمایشی وگرایش به سبک نه چندان دلچسب سالهای اخیرهمانگونه که به نظر می رسید رونق چندانی نداشت و نشان داد که مردم از "نمایش" ، نمایش می خواهند ، قصه و روایت. نه تنها مردم بلکه اهل تئاتر هم بر همین عقیده اند که قصه گوئی هرگز کهنه نمی شود و "بینوایان " را نمی توان با "ماتریکس" مخلوط کرد و به خورد مردم داد.

دوشنبه, 18 آذر 1392 01:38

انسان در برزخ تضاد هاست

نگاهی تحلیلی به فیلم آسمان زرد کم عمق
"انسان در برزخ تضاد هاست"

فاطمه کلانتری - در فیلم با تضادهای تصویری مواجه هستیم ، فضای زیبای مسحور کننده ی طبیعت و در مقابل آن خانه ای که به خرابه ای شبیه است ، این تضاد ، همان تضادی ست که انسان در مواجهه با هستی با آن روبه روست .

بزرگترین اشتباهم این بود که آرزو کردم بزرگ شم( بنفشه ظروفی)

 

با "خانه ای روی تپه" به سالهای دهه هفتاد می رویم
هما گویا – این شب ها از شبکه ی دو سیما سریالی روی آنتن می رود که حس خوبی دارد . حس خوب سریالهای دوست داشتنی که در سالهای دهه ی هفتاد می دیدیم .
سریالی که ما را یاد "دنیای شیرین دریا" تا "خانه سبز"بیژن بیرنگ وزنده یاد "مسعود رسام " و "علی خودسیانی "می اندازد ،یاد "آژانس دوستی" ها و یاد سریالهائی که دغدغه شان کوچک بود اما لطیف و انسانی.


"جابر قاسمعلی" و "فریدون حسن پور" همیشه دوست دارند که قلمشان را از جوهر سبز پر کنند. فضای دلچسب شمال که جابر قاسمعلی خوب می شناسد و فریدون حسن پور که  با آن "از یاد رفته" ها را به یاد می آورد.
سریال خوش ساخت"خانه ای روی تپه" به کارگردانی "داریوش یاری" و تهیه کنندگی "بهروز مفید" داستان پسر نوجوانی به نام رسول (با بازی خوب عباس آتش سرو)است که پدرش را از دست داده و به همراه مادر و خواهرش زندگی می کند.
پسری که نمی خواهد مادر ( فاطمه گودرزی) به تنهائی سرپرست خانواده باشد.
"رسول" کلبه ی عمویش را که مخروبه شده باز سازی می کند تا از اجاره ی آن به مسافرها درآمدی داشته باشد و ما  با این پسر که رویاهای بزرگی دارد نه تنها به زندگیش سرک می کشیم، بلکه بصورت اپیزودیک در هر قسمت با قصه ی زندگی و دغدغه های مسافران  این کلبه آشنا می شویم
قصه هائی که لطیف است و دوست داشتنی و از همه مهمتر باور پذیر وبه دور از خشونت هائی که این روزها سریالهایمان را به "قصه های نسبتا بد" تبدیل کرده است.
گذر از خانه ی روی تپه  دراین  روزهای پر هیاهوی زندگی ماشینی که  به آرامش ، امید و سبزی در  شهرهای دودزده مان محتاجیم شاید بتواند برای رفع خستگی روزانه بی تاثیر نباشد.
می توانیم از آپارتمانهایمان تا سر سبزی گیلان ...و به لاهیجان سفر کنیم و در قاب های زیبائی که کارگردان می بندد ، نفس عمیقی بکشیم .
می شود لذت برد از قصه های انسانی آن که بیشترین ناروها، پاره کردن بارانی همکلاسی در دوران کودکی است ودروغ ها .... دروغ های کوچکی  که هر روز به سادگی به هم می گوئیم  و بی هیچ عذاب وجدانی از آن می گذریم. اگر هم دروغ ها ونارو ها پا فراتر می گذارند ،سوغاتی است که ما از شهر به روستای آنها می بریم.
فاطمه گودرزی ، امیر نوری ، لاله صبوری و ....بازیگران اصلی سریال خانه ای روی تپه هستند
وهمایون ارشادی ، آتیلا پسیانی ، زیبا بروفه ،بیژن امکانیان،، نصراله رادش، مجید مشیری ، مهران رجبی و ...در هر اپیزود مهمان این سریال می شوند.

فرهاد بشارتی ، مینا نوروزی ، ساقی زینتی و رحیم نوروزی هم بازیگرانی هستند که از دنیای شیرین دریا به این سریال کوچ کرده اند.
این سریال در پانزده قسمت چهل و پنج دقیق ای از شنبه تا چهارشنبه ساعت 21:30 دقیقه از شبکه دو می تواند مهمان خانه ما باشد اگر ....بخواهیم.

 

من به این کارها می گویم:ژانر همسران

علیرضا موسیوند- من به این کار ها میگم "ژانر همسران".این کارها از نظر تبار شناسی ژانری(عجب کلمه ی قلمبه سلمبه ای استفاده کردم!)به کمدی رمانتیک های کلاسیک هالیوودی برمیگشتن(از بیلی وایلدر گرفته تا ارنست لوبیچ منبع ارجاع این سریال ها بودن.البته باید محدودیت های ممیزی رو هم در نظر گرفت که این سریال ها داشتن.)
این کارها با همسران شروع شدن و با خانه ی سبز اوج گرفتن.حتی کارهای اولیه رضا عطاران(دنیا شیرین و مجید دلبندم)رو میشه تو این کارها قرارداد.اما کسی که این سبک رو به حد کمال رسوند و البته بعد خودش این سبک رو ادامه نداد(نمی دونم چرا؟!!!!!) مرضیه برومند بود.هتل و خودروی تهران 11 نمونه ی کاملی از این سبک بودن.از نظر فرمی این سبک ویژگی های جالبی داشت.از بازی های غلوآمیز گرفته تا همنوایی در گفتن دیالوگ ها.
برداشت های بلند و استفاده از حرکات غلوآمیز دوربین.اما همه ی این ها دلیل اصلی موفقیت این سریال ها نبودن.دلیل اصلی شرایط سیاسی اجتماعی بود که این سریال ها توی اون ساخته میشدن.این سریال ها به شدت آرامش بخش بودن و برای جامعه ی ایران در دهه ی 70 که دهه ی سخت 60 رو پشت سر گذاشته بود و یه عالمه مشکلات داشت حکم یه مخدر قوی رو داشتن.

 

مرثیه ای برای یک بازیگر فیلمفارسی
(حامد ابراهیم پور)

هما گویا – باز هم خبر بیماری یک هنرمند متاثرمان کرده این روزها . معمولا هم هنرمندها وقتی خبر بیماریشان رسانه ای می شود که از مرحله ی پنهانکاری فاصله می گیرند چرا که میدانند کافیست بیمار باشند تا از دنیای حرفه ای کنار گذاشته شوند  وخانم "کتایون امیر ابراهیمی" قبلا هم بی هیچ دلیل موجهی  بیست و هفت سال  کنارگذاشته شده بود.
کتایون گر چه بازیگری را قبل از سال چهل و نه شروع کرده است اما شهرت او با این آغاز شد که به همراه همسرش به دفتر "علی عباسی" تهیه کننده رفته بود که "علی حاتمی" او را دید و برای نقش چل گیس در فیلم "حسن کچل " انتخاب کرد و با ین نقش به شهرت رسید

هماگویا – گرچه این یادداشت را به بهانه بازی دوستانه پرسپولیسی ها با میلانی های نسل گذشته می نویسم اما سه چهره حتی لحظه ای از نظرم دور نمیشود . چهره ی دکتر "محمدجواد ظریف" ، چهره ی "عادل فردوسی پور" و چهره ی "پائولو مالدینی" که بازیگر محبوب سالهای نه چندان دور من بود و دیگر نیست.
چه اتفاق خوبی بود این بازی . چقدر مردم این روزها یاد گرفتند شاد بودن را که مدتی فراموش کرده بودند.
اما...حتا خوشی کردن هم مدیریت می خواهد و اسباب خوشی را فراهم کردن هم مدیریت بیشتر.
چیزی نگذشته ازحضور دکتر ظریف در ژنو و احترامی که در چهره ها ی بزرگ سیاسی دنیا نسبت به او می دیدیم . هنوز چیزی نگذشته که شش ابرقدرت جهان در یک طرف و ما هم در طرف دیگر یک میز مزاکره نشستیم .هنوز چیزی نگذشته از اینکه شش قدرت جهان با رسیدن به توافق با ما آنچنان همدیگر را در آغوش گرفتند که حتا کارگردان تلویزیونی ایران هم غافلگیر شد . شش کشوری که "ایتالیا" در بین آنها نیست چرا که از نظر سیاسی قدرتی محسوب نمی شود.
حالا بازیکنان محبوب آ . ث . میلان به تهران آمدند تا بازی دوستانه داشته باشند . حالا آنها باید افتخار کنند از میزبانی ما یا اینکه ما باید آنچنان "جوگیر" شویم که مهمان حس کند که افتخار داده پا به خاک ما گذاشته است، واقعن نمیدانم!؟
آیا قشنگ تر این نبود که در کنار میزبانی شایسته ،نشان دهیم کشوری هستیم با قدمتی بیش از "روم باستان" که جواب احترام را با احترام و جواب کم محلی و یا بی احترامی های زیرکانه را با سکوت میدهیم و نه با ولع برای در کنارشان بودن .
آقای "عادل فردوسی پور" عزیزاز اینجا به بعد خطاب کلام من با شماست. شما که لب خوانی بلدید ، شما نابغه ی دانشگاه شریف ، شما استاد ...که مارک آدامس فلان دروازه بان را از نوع جویدنش تشخیص می دهید…توهین های پائولو مالدینی را ندیدید؟
شما در کنار بزرگواری بعضی از بازیکنان خوب میلان که برای همیشه در ذهن ما باقی خواهند ماند ، رفتار توهین آمیز برخی دیگر را ندیدید؟
آیا وقتی پائولو مالدینی از هواپیما پیاده میشد "لپ او را کشیده بودند" که شال نمادین دوستی تیم پرسپولیس رو کنار زد  تا بعدن و آن هم به زور چند لحظه دور گردن بیندازد؟
آیا به جز کسانی که کارت داشتند کسی هم برای کشیدن لپ ایشان می توانست به او نزدیک شود؟ این سر از پا نشناخته ها که همگی خودی بودند . به جز دوستان چه کسی اجازه داشت تا پشت در اتاق ستاره ها برود و تقاضای عکس یادگاری بکند؟ مردم فقط ابراز احساسات می کردند .آن هم به دلیل اینکه اتفاقاتی نظیر این بازی در کشور ما نادر است. ابراز احساسات مردم اتفاقی است که در هر فرش قرمزی با حضور طرفداران می افتد.
اینکه یک بازیکن حتا مایل نباشد برای خوردن صبحانه در لابی حاضر شود ، طبیعی است؟
شما استاد که اگر این اتفاق برای تیم ما می افتاد تا وزیر ورزش را زیر سوال می بردید ( و البته کار درستی هم می کردید) متوجه نشدید که نبستن "قلم بند" و نبودن "دکتر" به قصد تحقیر این بازی و کوچک شمردن آن بود؟" آقای مرادی" هم نمیدانستند؟
بله مصلحت در سکوت بود اما نه بعد از بازی. نه به فاصله ی سه یا چهار کیلومتر با "اسکایپ" به هتل آزادی وصل شدن و برای چند لحظه هم کلامی با مالدینی سر از پا نشناختن که آخرش هم نشد که نشد.
آیا اینکه اسپانسرتیم میلان هواپیمائی امارات بود ، تصادفی است؟
فوتبال ساحلی ما در اوج نداشته هایش به این می بالد که پرچم کشورش در امارات افراشته شده و میلانی  با تبلیغ هواپیمائی کشوری بازی دوستانه انجام می دهند که "خلیج فارس" را فارس نمیداند. این یک بازی زشت سیاسی از شیخ نشین ها بود که ما هم همراهی شان کردیم.
باور کنید ،برنامه ی "نود" و شما با نشان دادن آیتم بسیار جذاب هفته گذشته و بازی بچه های بی سرپرست و "بچه های کار" با ارزش تر از التماس به مالدینی برای یک گفتگوی تلفنی است. مالدینی که حتا حاضر نشد سری به بچه های "شیرخوارگاه آمنه" بزند.
راستی آقای فردوسی پور یک سوال که واقعن جوابش را نمی دانم اما ...
آیا تیم میلان نباید قبل از دور خداحافظی "مهدی مهدوی کیا" به احترام خداحافظی او در زمین می ماندند و به رختکن نمی رفتند؟
خداحافظی "احمدعابد زاده" و رفتار ماندگار اسطوره ی دروازه بانی "الیور کان" و تیمش را به یاد دارید؟
آیا واقعن حرکت "کاپیتان پنجعلی" و دادن بازوبند کاپیتانی به مهدوی کیا فیلم هندی بود؟ باور کنید هندی ها هم گاهی فیلم خوب دارند . پیشنهاد می کنم فیلم "اسم من دلقک" راچ کاپور را ببینید، از خیلی فیلم های هالیوود نظیر "بروک بک مانتین" جذاب تر است.
راستی ...از پنجعلی گفتم . این بازی دو تیم داشت. مگر نه؟ ای کاش یکی از بازیکن های پیشکسوت پرسپولیس را هم دعوت می کردید تا دور هم باشیم!! اینطوری میلانی ها هم کمتر جوگیر می شدند. میلانی ها ئی که شنیدم حتا یک عکاس هم با خودشان نیاورده بودند. درسته؟
و آخر کلام
برنامه ی نود یکی از نمادهای آبروی تلویزیون ما است وراهنمای فوتبال ما و فوتبال هم نمادی از ورزش و ورزش هم نمادی از فرهنگ ما. درایت شما هم قابل تقدیر اما...
مراقب حیثیت ایرانی ما هم باشید . حیف است که در اتفاق های خوب هم بازنده شویم .این را نه تنها خطاب به شما که خطاب به جامعه ی ورزش مان می گویم .

صفحه286 از291