نمایش موارد بر اساس برچسب: آلن دلون

سی و یک نما_ تکنولوژی و فضای مجازی موجب شده تا کمتر عکس کلاسیکی برای‌مان تازگی و جذابیت خاصی داشته باشد. اما باز هم عکس‌هایی هستند که هر یک برای خود قصه‌ای دارند. در اینجا ده عکس را انتخاب کردیم که شاید هنوز ندیده باشید و یا قصه‌ی آن را ندانید.

منتشرشده در سینمای جهان

سی و یک نما - شب گذشته ۱۹ می ۲۰۱۹ در ششمین روز از هفتادو دومین دوره ی جوایز فستیوال کن، با تمام حاشیه هایی که به اعطای نخل طلای این دوره به اسطوره ی افسانه ای سینمای فرانسه و صدالبته سینمای جهان به وجود آمده بود، شب آلن دلون بود و استقبال بی نظیر از او که حاشیه ها آنقدر مکدرش کرده بودند که پیش از فستیوال می گفت که انگار وقتی زیاد عمر می کنی، جای دیگران را تنگ کرده ای.

منتشرشده در سینمای جهان

سی و یک نما - آلن دلون، ستاره و یکی از نمادهای سینمای فرانسه که به صراحت لهجه و رک گویی شهره است در گفتگویی ویژه با مجله «پاری مچ» به سوالهای دوست خبرنگارنش، والری تریویلر، شریک سابق زندگی فرانسوا اولاند، رئیس جمهوری پیشین فرانسه پاسخ داده است. او در این گفتگو با به چالش کشیدن زندگی در عصر حاضر دیدگاه خود را در باره مسائل مختلف ازجمله زندگی، مرگ، عشق و زیبایی بیان کرده است.


آلن دلون در هشتاد و دو سالگی هم بی پروا سخن می گوید. بازیگر نقش «تانکرد» در فیلم «پلنگ» اثر ویسکونتی (کارگردان نامدار ایتالیایی) در این مصاحبه جدا از طرح ناگفته هایی از دوران حرفه ای اش در عالم سینما، به افشای نقاط ضعف و واگویی دردهای خود می پردازد.

دلون که به آراستگی و داشتن چشم‌های جذاب در جهان مشهور بود می گوید از زندگی لذت فراوان برده است. او تصریح کرد همه چیز داشته، همه چیز را شناخته و همه چیز را دیده است. به گفته او بازیگری حرفه ای است که باید به آن اعتقاد و ایمان داشت. او تصریح می کند که چه در سینما و چه در تاتر همواره سعی کرده که به طبیعی ترین شکل ممکن بازی کند: «در واقع من هرگز بازی نکرده ام بلکه (همه لحظه های جلوی دوربین و تماشاگر را) زندگی کرده ام. اینگونه بود که خیلی زود دریافتم که عاشق این حرفه ام.»

کودکی غمبار و تداوم حس تنهایی
بازیگر نفش پرنس آلبرت در فیلم «عشق‌های مشهور» در بخشی دیگر از این گفتگو به دردهای زندگی خود می پردازد و از این میان، با اشاره به دوران ملال آور کودکی و بی‌توجهی پدر و مادر می گوید: «وقتی به خود آمدم، دیدم انگار بچه یتیمی هستم که در دل یک خانواده میزبان زندگی می کنم. هرگز ندیدم که پدر و مادرم با هم باشند. پدر گوشه ای بود و مادر گوشه دیگر. هریک از آنها بر روی روخانه ای و من میان دو رود بر روی جزیره.»

او بدین ترتیب با برجسته کردن این بی توجهی و غم نادیده گرفته شدن در اوج دوران جوانی و تاثیرش در زندگی شخصی می گوید: «خلاء هایی در زندگی هست که هرگز پر نمی شود. حتی زمانی که با زنی می زیستم، وقتی زنی را دوست داشتم بازهم احساس تنهایی می کردم این حس همیشه با من است.»


آلن دلون سپس پای صحبت را به کارگردانان، بازیگران، دوستان، زنان و دوران ملال آور کودکی اش می کشد و با ابراز انزجار از آنچه در این دنیا می گذرد از آمادگی کامل خود برای مرگ سخن می گوید. بازیگر مشهور فرانسوی چند ماه پیش هنگام مرگ «میری دارک»، دوست دختر سابقش گفته بود که دیگر بهانه ای برای زنده ماندن ندارد.

دنیایی که برایم دیگر بسیار تنگ شده
او حالا در مصاحبه با «پاری مچ» می گوید خود را برای رفتن آماده کردن است. آلن دلون دیگر تاب ماندن ندارد. دنیای جوانی تمام قلب او را اشغال کرده و دیگر جایی برای عصر سالخوردگی باقی نمانده است. چهره محبوب سینمای جهان احساسش را از عصر حاضر اینگونه بیان می کند: «از این زمانه متنفرم، حالم را به هم می زند. همه چیز تحریف شده و اشتباه است...میدانم بدون هیچ تاسف و افسوسی این دنیا را ترک خواهم کرد. همه چیز آماده است حتی گورم که در معبدی انتظارم را می کشد.

آلن دلون همچنین با طرح باورهای مذهبی خود، اعتقاد ویژه اش به مریم مقدس را مورد اشاره قرار داد و گفت: «مریم عشق من است. با او صحبت می کنم، چیزهایی به او می گویم و چیزهایی از او می خواهم. او به من تسکین و آرامش می دهد. همیشه حضور دارد و در تنهایی ها همراهی ام می کند.»

puremovie@

منبع: یورو نیوز


منتشرشده در سینمای جهان

سی و یک نما- آلن دلون بازیگر مطرح سینما و یکی از شناخته شده‌ترین بازیگران سینما از بازنشستگی خود در این عرصه خبر داد.

منتشرشده در سینمای جهان

سی و یک نما – در پی گفته های شب گذشته بهروز افخمی در برنامه هفت پیرامون حضور "آلن دلون" در اولین ساخته سینمائی پیمان قاسمخانی که به یکی از مطرح ترین خبرهای رسانه ای امروز بدل شده بود، این کارگردان در این باره توضیح می دهد.

منتشرشده در تلویزیون

سی و یک نما- سریال «فرانک ریوا» با بازی آلن دلون در شش قسمت از روز شنبه روی آنتن شبکه نمایش است.

منتشرشده در تلویزیون

سی و یک نما- روز گذشته هشتادمین سالروز تولد آلن دلون، بازیگری خاطرانگیز سینمای جهان بود، بازیگر فرانسوی که در طول زندگی حرفه‌ای خود با کارگردان‌های شناخته‌شده‌ای همچون لوکینو ویسکونتی، ژان لوک گدار، ژان پیر ملویل، میکل‌آنجلو آنتونیونی و لویی مال کار کرده است و افتخار دریافت جوایز معتبر سینمایی مانند جایزه سزار را داشته است.دیروز روزنامه های فرانسه چنین تیتر زدند : "تولدت مبارک خوش تیپ"

منتشرشده در سینمای جهان

سی و یک نما- نظام الدین کیایی و نقی معصومی دو پیشکسوت سینمای ایران یکی صدابردار و دیگری فیلمبردار در مراسم افتتاح رسمی گروه سینمایی «هنر و تجربه» با فیلم «یک اتفاق ساده» به کارگردانی سهراب شهیدثالث درباره ویژگی های این سینماگر فقید صحبت کردند.

منتشرشده در سینمای ایران

سی و یم نما - "حامد ابراهیم پور"استاد دانشگاه و شاعر و نویسنده که علاقه وافری هم به سینما بخصوص سینمای کلاسیک دارد شعری زیبا در وصف خاطران کلاسیک سینمای جهان سروده که با هم مرور می کنیم:
آلن دلون بود و یک کلاه و بارانی !


 

آلن دلون با چشمان آبی نیلی
آلن دلون جزو "دسته های سیسیلی"!

آلن دلون تنها با تپانچه ای پر بود!
آلن دلون مثل بمبی از تنفر بود!

آلن دلون مثل شیشه ای ترک می خورد
آلن دلون لاغر می شد و کتک می خورد!

همیشه حسرتمان بود، نعش بی جانش
شبیه "دایره ای سرخ" بود چشمانش

(مچاله میشد با مشت، گریه میکردی
گلوله میخورد از پشت، گریه میکردی...)

بوگارت با یک کُلت و کلاه و بارانی!
بوگارت با خط هایی میان پیشانی !

بوگارت با اندوه و نگاه بیزارش
بوگارت با کت های سیاهِ خط دارش

بوگارت با سیگار و سکوت و تنهایی
بوگارت با غم های کازابلانکایی !

بوگارت با ده ها فیلم کالت در مشتش !
بوگارت با یک "شاهین مالت" در مشتش !

مچاله می شد، پایان کار می افتاد
همیشه آخر فیلمِ نوآر می افتاد

(تو زخم خورده و آرام گریه میکردی
تو با "دوباره بزن سام "...گریه میکردی)

براندویی که عرق گیرِ خیس پوشیده !
براندویی که لباس پلیس پوشیده !

براندو و همه ی خاطرات مجروحش
براندو و طغیانی بزرگ در روحش

براندو و همه ی نقش های پر ایجاز
براندویی که کتک خورده پشت "بارانداز" !

براندو و رگ خواب شکار در مشتش
براندو و موهای همیشه کم پشتش !

براندوی خونی روی شیشه های ولوو
براندوی مرده بعد از "آخرین تانگو"

(تو تکیه داده به دیوار گریه می کردی
مچاله می شد و هربار گریه می کردی)
**
من و تو در هر پایان تلخ جان کندیم
من و تو با هر پایان شاد خندیدیم...
من و تو عاشق بودیم و شعر می گفتیم
من و تو شاعر بودیم و فیلم می دیدیم...
**
تو و تجسم یک عمر آرزوی غریب
من و تلاطم یک مشت عقده ی وطنی
فرار کردن از "هفت" اتفاق سیاه
کتک نخوردن در" باشگاه مشت زنی"...
**
من و تو در رویا "بانی و کلاید" شدیم
من و تو مثل "جینجر راجرز "رقصیدیم
برای خاطر اسپارتاکوس جان دادیم
برای "رم شهر بی دفاع" جنگیدیم
**
"سزار کوچک" ماندیم و زود افتادیم
دوباره آخر بازی نصیب گرگ شدیم
من و تو "دشمن مردم"شدیم و جان کندیم
من و تو عاشق "دیکتاتور بزرگ" شدیم...
**
من و تو بودیم وساعتی شتاب زده
من و تو بودیم و حسرتی کبود شده
من و تو بودیم و سینه ای که زنگ زده
من و تو بودیم و خانه ای که دود شده...
**
من و تو ماندیم و لحظه ای که در خود مُرد
من و تو ماندیم و سایه ای که بر سر نیست
من و تو ماندیم و باوری که با شب رفت
من و تو ماندیم و خانه ای که دیگر نیست ...
**
جنازه مان از میدان تیر بر می گشت
هنوز در تنمان نبض بود آن شب ها
چقدر آخر هر فیلم، شعر میگفتیم
"چقدر درّه ی مان سبز بود " آن شب ها ...
**
آلن دلون در جان کندنی بدون دلیل !
آلن دلون در یک فیلمِ "ژان پیِر ملویل" !

آلن دلون در نقش پلیس و زندانی
آلن دلون با موهای روی پیشانی !

آلن دلون ... زخمی در رُلِ جدیدش بود
آلن دلون در بارانی سفیدش بود ...


 

منتشرشده در سینمای جهان
صفحه2 از2