پنج شنبه, 06 آذر 1399 12:11

به بهانه درگذشت مارادونا/ نگاهی به فیلم مارادونا ساخته امیر کوستوریتسا/ «اگر من مارادونا بودم...»

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(2 رای‌ها)
به بهانه درگذشت مارادونا/ نگاهی به فیلم مارادونا ساخته کوستوریتسا/ «اگر من مارادونا بودم...» به بهانه درگذشت مارادونا/ نگاهی به فیلم مارادونا ساخته کوستوریتسا/ «اگر من مارادونا بودم...»

عادل متکلمی آذر/ سی و یک نما - مارادونا به کارگردانی کوستوریتسا مستند به روز شده ای است که در طول سالهای 2005 و 2006 به صورت جداگانه ساخته شده است. این فیلم در ماه مه 2008 در جشنواره کن به نمایش در آمد و بعد از مدتی کوتاه در سینماهای فرانسه روی پرده رفت. روی پوستر فیلم تصویری از خود کارگردان نقش بسته که با شمایلی ژولیده روبه روی نقاشی دیواری بزرگی از مارادونا ایستاده است.

 پوستر فیلم خود گویای داستان فیلم است. پوستر فیلم به گونه ای طراحی شده که داد می زند این یک فیلم مستندگونه ورزشی نیست. مارادونای این فیلم بازیکن فوتبال نیست. مارادونای کوستوریتسا در قامت سیاستمداری به تصویر کشیده می شود که نظرات آتشین اش را بر علیه بریتانیا و آمریکا پرتاب می کند. به همین خاطر آنهایی که به امید تماشای ستاره فوتبال، مارادونا به سینما روانه می شدند، سرخورده و ناامید از آنچه دیده اند از سینما خارج می شدند.

maradona kusturica (1).png

البته مارادونایی که در فیلم حضور دارد، از کودکی اش، از دوره ای که بهترین فوتبالیست جهان بود، حرف می زند. او را در قالب مردی می بینیم که عاشق خانواده اش است. چندین سال می گذرد، حالا مارادونا معتاد است و در بریده های دیگری از فیلم او از دام اعتیاد رهایی یافته. با این حال تمرکز فیلم بر دیدگاه های سیاسی مارادونا و نظرهایش درباره نبود تعادل در دنیاست. نظرهایی که مورد تایید کوستوریتساست. در کنفرانس مطبوعاتی فیلم در جشنواره کن، مارادونا گفته بود: «ما همه مجبور نیستیم مثل آمریکایی ها فکر کنیم». او به مردم کشورهایی اشاره دارد که سیاست خارجی خود را بر اساس جایگاهشان در سطح جهان تعریف می کنند. درست آمیزه همین متفاوت بودن و ابزار تفاوت به همراه موضع تند مارادونا و البته خود کارگردان شاکله اساسی فیلم را شکل می دهد و از یک فیلم بیوگرافی تبدیل به یک مستند سیاسی مخالف خوان می شود.

در فیلم مارادونا لحظاتی است که در هیچ فیلم دیگری نمی توانید آنها را ببینید. مارادونا فیدل کاسترو و هوگو چاوز را ستایش می کند. بعد از اتفاقات کوزوو، به بلگراد سفر می کند و نظرات سیاسی کارگردان برجسته می شوند و سیاستمداران آمریکایی و بریتانیایی با کاریکاتورهایی متحرک مسخره می شوند. کارگردان بدون رواداری و بدون هوشمندی خاصی نظرات خودش را فریاد می زند. کوستوریتسا بعد از انتقاداتی که برای فیلم «زیرزمین» دریافت کرده، حالا بی پروا شده و بی محابا هر چه به ذهن اش می رسد را با تصویر می گوید. کوستوریتسا و مارادونا دو روی یک سکه اند آنها به بهانه عشق به فوتبال جمع شده اند و نظراتشان را فریاد می زنند.

maradona kusturica (1).jpg

صحنه گل معروف به انگلستان در یک چهارم پایانی جام جهانی 1986 مدام تکرار می شود، نه فقط به خاطر عشق ناب به فوتبال، بلکه از این رو که نمایش مکرر این صحنه به تماشاگران یادآوری می کند که اهمیت این گل از این لحاظ است که کشوری ضعیف تر کشوری سلطنتی را مغلوب کرد. کشوری که چندی قبل آرژانتین را در جنگ شکست داده بود. خود کارگردان هم در مصاحبه ای به این مورد اشاره کرده و گفته که کلیت فیلمش حول همین گل می گردد. یعنی صحنه ای که در آن مارادونا، در آن بازی افسانه ای بین انگلستان و آرژانتین، هفت بازیکن انگلیسی را جا می گذارد، آن هم به فاصله ای اندک بعد از جنگ دو کشور بر سر جزیره فالکلند. بخش های فیلم با بازگشت به این صحنه از هم جدا می شوند و مارادونا هر بار هفت بازیکن انگلیسی را جا می گذارد. هر بار که مارادونا از هر یک از بازیکنان انگلیسی عبور می کند، هر بازیکن به مانعی تشبیه می شود که در طول این سالیان زندگی را بر آرژانتینی ها و بر صربها تنگ کرده اند. این هفت بازیکن مارگارت تاجر، رونالد ریگان، جرج بوش و در سکانس های انیمیشن، که جای بازیکنان تیم انگلستان را می گیرند، بیل کلینتون، تونی بلر، ملکه و پرنس چارلز هستند.

Maradona-by-Kusturic.jpg

فیلم پر است از سکانس هایی به یادماندنی که کارگردان با فراخ دستی و بدون تفسیر جلوی چشم تماشاگران می گذارد، چون خودشان به تنهایی گویا هستند. یکی از آن سکانس ها، سکانسی است که مارادونا در بازگشت از ناپل توسط طرفدارانش محاصره شده است. در این سکانس، جمعیت به سان توده ای تهدید کننده به نمایش در آمده است که جنبه منفی شهرت را یادآوری می کند. در سکانسی دیگر در یک بار، مارادونا به همراه همسر و دخترها و دوستانش حضور دارد و نمایشی یه یادماندنی را پشت میکروفون اجرا می کند. او فی البداهه ترانه می خواند و از زندگی اش، رنج هایش، خطاهایش و خوش بینی هایش سخن می گوید. این اجرا قدرتمند و تاثیرگذار است. کوستوریتسا و مارادونا هر کدام به مثابه روی یک سکه در فیلم جابه جا می شوند و زندگی کارگردان با اشاره به کار هنری اش و مواضعش با زندگی مارادونا پیوند می خورد.

maradona kusturica (2).jpg

کوستوریتسا و مارادونا هر دو در جوانی به شهرت رسیده اند و در مقاطعی به هر چه می خواسته اند رسیده اند، و هر دو از طرف افکار عمومی مورد هجمه قرار گرفته اند. و در آخر هر دو بدون توجه به مصیبت ها و ناملایمات زندگی به گونه ای زیسته اند که باور داشته اند درست است. از این رو، فیلم مارادونا ساخته کوستوریتسا کوششی است برای واکاوی شخصی از طریق نمایش زندگی دیگری.

maradona kusturica (3).jpg

و اما سکانس پایانی فیلم را از یاد نبرید، سکانسی که به دقت چیده شده، ولی به شکلی باورپذیر اتفاقی جلوه می کند. حتی ستاره فوتبال هم به شگفتی می افتد. مارادونا در حال ترک محل مصاحبه است که دو نوازندۀ گیتار با صورت های پوشیده در خیابان به دیواری گرافیتی تکیه داده اند، با رسیدن مارادونا، آوازی را سر می دهند که خود مارادونا هم غافلگیر می شود. همه چیز اتفاقی به نظر می رسد. بالاخره یکی می فهمد که خواننده، مانو چائو، موسیقیدان مشهور آرژانتینی است که دارد ترانه خودش «زندگی مثل قرعه کشی است» را می خواند. ترانه ای که با سطر «اگر من مارادونا بودم...» شروع می شود و سپس خواننده شرح می دهد که زندگی چطور می بود و چگونه حسرتی بر دل نمی ماند. مارادونا به خواننده نزدیک می شود و به ترانه گوش می سپارد. او عینک آفتابی به چشم دارد، ولی می توان دید که در زیر عینک گریه می کند. 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید